دوستی بر نگارنده این سطور اشکال می‌کرد که چرا در کتاب «قنبر غلام علی (ع)»، که به تازگی به قلم این نگارنده منتشر شده است، هیچ اشاره‌ای به نام پدر قنبر، که باید «حمدان» باشد، نشده است؟ در پاسخ به این دوست عزیز باید گفت: درباره خانواده، نسب و قبیله قنبر، هیچ یک از منابع معتبر رجال و تاریخ و تراجم اطلاع دقیقی به دست نداده‌اند.
با این حال، چند تن از نویسندگان متأخر و معاصر، در این زمینه اقوال و نظریاتی مطرح نکرده‌اند که به باور این نگارنده، از دقت کافی برخوردار نبوده، بلکه باید حکم بر خطا بودن آنها صادر کرد. در این نوشتار کوتاه، ضمن اشاره به این اقوال و نظریات، به نقد و ارزیابی آنها می‌پردازیم.
درباره اینکه چرا و چگونه در دوره اخیر، نام پدر قنبر به عنوان «حمدان» شهرت یافته است (چنانکه با یک جستجوی ساده در فضای مجازی می‌توان به این مسئله پی برد)، نمی‌توان اظهار نظر قطعی کرد. اما شاید منبع اولیه این اشتباه، کتاب «قنبر المذبوح فی حبّ علی (ع)» تألیف محمدرضا الانصاری است که نخستین تک‌نگاری درباره قنبر به شمار می‌آید.
نویسنده محترم این کتاب، با استناد به «دائرةالمعارف» (در پاورقی)، نام پدر قنبر را «حمدان» ثبت کرده است. 1 قنبر المذبوح فی حبّ علی (ع)، محمدرضا عبدالامیر الانصاری، ص 14. اما مشخص نیست که کدام دائرةالمعارف، مقصود نظر نویسنده بوده است؟ در ذیل مدخل «قنبر» در چند دائرةالمعارفِ موجود، از جمله دائرةالمعارف تشیع و دائرةالمعارف الشیعیة الاسلامیة العامة تألیف اعلمی، از نام پدر قنبر سخنی در میان نیست. برخی دائرة‌المعارف‌ها نیز، همچون دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة تألیف سید حسن الامین، فاقد مدخل قنبر است.
محمدرضا الانصاری همچنین با استناد به رجال برقی، قنبر را از خواص اصحاب امیر مؤمنان (ع) از قبیله «مُضَر» دانسته و احتمال داده است با توجه به اینکه قنبر عرب نبوده، پس شاید حلیف (هم‌پیمان) این قبیله بوده است. 2 همانجا. اما به نظر می‌رسد که برقی، عبارت «از خواص اصحاب امیر مؤمنان (ع) از مُضَر» را منحصراً برای یکی دیگر از یاران امام (ع) به نام «تمیم بن حذیم ناجی»، که بلافاصله قبل از قنبر از وی ياد کرده 3 رجال البَرقی، احمد بن عبدالله البَرقی، ص 39. ، به کار برده است.
اشتباه بزرگ دیگر درباره اصل و نسب قنبر، اشتباهی است که از لغت‌نامه دهخدا به تحقیقات و کتاب‌های فارسی راه یافته است. در این لغت‌نامه، درباره قنبر چنین آمده است که او مکنّی به «ابوالشعثاء» و غلام «عمر بن عبیدالله بن معمر» معروف به ابن معمر بوده و نام قنبر را علی (ع) بر وی نهاده است. 4 لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا، ج 1، ص 470؛ ج 11، ص 15668. اما بی‌تردید، ابوالشعثاء شخصیت دیگری بوده که در اینجا به اشتباه با قنبر غلام علی (ع) یکی دانسته شده است؛ و گویا ریشه شکل‌گیری این اشتباه، فهم نادرست عبارت بخاری است که درباره ابوالشعثاء می‌گوید: «قنبر ابوالشعثاء مولی ابن معمر، یعَدّ فی البَصریین، سَمّاه علی.» 5 التاریخ الکبیر، محمد بن اسماعیل البخاری، ج 7، ص 197.
گویا بر اساس این عبارت، تصور شده است که قنبر همان ابوالشعثاء غلام ابن معمر است که امام علی (ع) او را قنبر نامید. در حالی‌که «علی» یاد شده در اینجا، «علی ابن المدینی» (درگذشته 234ق) از مشایخ بخاری بوده؛ و بنابراین مفهوم عبارت فوق آن است که وی، نام ابوالشعثاء ـ غلام ابن معمر ـ را «قنبر» می‌دانسته است؛ نه آنکه امیر مؤمنان علی (ع) او را قنبر نامیده است. ضمن آنکه، دیگر رجالیون اهل سنت نیز در این مسئله با ابن مدینی اختلاف نظر داشته‌اند. چنانکه دولابی به نقل از یحیی بن معین، نام ابوالشعثاء را «فیروز» 6 الکنی والاسماء، محمد بن احمد الدولابی، ج 1، ص 465. ، و ابوحاتم رازی نام وی را «قیس» دانسته است 7 الجرح والتعدیل، ابن ابی‌حاتم الرازی، ج 7، ص 107. و در جای دیگری، قنبر غلام امام علی (ع) را به عنوان یک شخصیت مستقل معرفی کرده است. 8 الجرح والتعدیل، ج 7، ص 146.
از سوی دیگر، اعلمی در دائرة المعارف خود، قنبر را از فرزندان پادشاهان دانسته است. 9 دائرة المعارف الشیعیة العامة، ج 14، ص 395. در حالی‌که این قول نیز مستند به هیچ منبع تاریخی معتبری نیست و به نظر می‌رسد ریشه این باور، داستان‌های نقالی رایج در دوره متأخر است که نگارنده این سطور یک تحریر از این گونه داستان‌ها را در مقاله منتشر شده در شماره دوم دوفصلنامه «بساتین» بازخوانی کرده است.
در باب کنیه قنبر نیز، از روایت شیخ مفید در باب شهادت وی به دست حجّاج بن یوسف ثقفی (حکومت: 75-95)، که در آن، حجّاج، قنبر را با کنیه «ابو همدان» مخاطب قرار می‌دهد، چنین برداشت می‌شود که قنبر مکنّی به این کنیه بوده است. 10 ر.ک: الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، الشیخ المفید، ج 1، ص 328.
همچنین گفتنی است در منابع و تألیفات فرقه نُصیریه (علویان سوریه)، نام و نسب قنبر به صورت «قنبر بن کادان دوسی» یاد شده است. این مطلب را، هم در آثار نسبتاً کهن منتسب به این فرقه (نظیر الکشکول ابن معمار بغدادی) 11 نسخه خطی کتابخانه دانشکده الهیات مشهد. و هم در تألیفات نویسندگان معاصر علوی می‌توان ملاحظه کرد. 12 به عنوان نمونه، ر.ک: معجم اعلام العلویین، محمد احمد علی، ج 3، ص 135. اما به‌هر حال این دیدگاه مختص پیروان این فرقه است و در دیگر منابع تاریخیِ معتبر به چشم نمی‌خورد.
سخنی پایانی آنکه، به باور نگارنده این سطور، عدم وجود اطلاعات تاریخی موثّقی درباره اصل و نسب و قبیله قنبر را می‌توان ناشی از آن دانست که او از موالی و بردگان غیر عرب بوده و شاید در یکی از جنگ‌ها به اسارت مسلمانان درآمده است.

۱. قنبر المذبوح فی حبّ علی (ع)، محمدرضا عبدالامیر الانصاری، ص ۱۴.
۲. همانجا.
۳. رجال البَرقی، احمد بن عبدالله البَرقی، ص ۳۹.
۴. لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا، ج ۱، ص ۴۷۰؛ ج ۱۱، ص ۱۵۶۶۸.
۵. التاریخ الکبیر، محمد بن اسماعیل البخاری، ج ۷، ص ۱۹۷.
۶. الکنی والاسماء، محمد بن احمد الدولابی، ج ۱، ص ۴۶۵.
۷. الجرح والتعدیل، ابن ابی‌حاتم الرازی، ج ۷، ص ۱۰۷.
۸. الجرح والتعدیل، ج ۷، ص ۱۴۶.
۹. دائرة المعارف الشیعیة العامة، ج ۱۴، ص ۳۹۵.
۱۰. ر.ک: الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، الشیخ المفید، ج ۱، ص ۳۲۸.
۱۱. نسخه خطی کتابخانه دانشکده الهیات مشهد.
۱۲. به عنوان نمونه، ر.ک: معجم اعلام العلویین، محمد احمد علی، ج ۳، ص ۱۳۵.
سه شنبه ۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۹:۳۸