برج طغرل شهرری از برجستهترین برج ـ مقبرههای کهن در خاک ایران به شمار میآید و از نظر معماری اهمیت ویژه و فوقالعادهای دارد. این برج از خشت و گل ساخته شده و شکل آن از داخل مدوّر و از بیرون ستاره 24 پَر است. گنبد بنا که احتمالاً مخروطی شکل بوده، به طور کامل از بین رفته، اما بدنه برج به ارتفاع 20 متر باقی مانده است.
با وجود شهرت این برج به نام «طغرل سلجوقی»، واقعیت آن است که درباره ماهیت این بنا میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد و برخی، در انتساب آن به طغرل تردید نمودهاند. متأسفانه کتیبه کوفی موجود در بالای بدنه برج که میتوانست در شناخت ماهیت این بنا راهگشا باشد، در بازسازی ساختمان آن که در سال 1301ق در دوره ناصرالدینشاه صورت گرفت، از بین رفته است.
البته میدانیم که طغرل اول سلجوقی در ری مدفون گشته و چنانکه از سخن عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض برمیآید، مقبره وی در سده ششم هجری شناخته شده بوده است. مرحوم حسین کریمان نیز از برجستهترین طرفداران انتساب این برج به طغرل سلجوقی است و در کتاب ارزشمند خود «ری باستان»، به تفصیل در این باره سخن گفته است.
اما از سوی دیگر، مرحوم سید محمد محیط طباطبایی برج طغرل را مقبره «ابراهیم خَوّاص» (درگذشته 291ق)، صوفی مشهور سده سوم هجری میدانسته؛ تا جاییکه گویا به وصیّت خود وی در پای این برج به خاک سپرده شده است. ظاهراً ایشان مقالهای نیز در اثبات نظریه خویش نگاشته است که متأسفانه نگارنده این سطور موفق به رؤیت آن نشده است.
با این حال فرزند آن مرحوم، آقای احمد محیط طباطبایی، در مقالهای با عنوان «برج طغرل یا مقبره ابراهیم خواص» که در مجله کیهان فرهنگی (شماره 40، تیر 1366) منتشر شد، کلیات این نظریه را تشریح نمود. اما سه ماه بعد، آقای سید احمد موسوی مقاله دیگری با عنوان «برج طغرل کجاست؟» در همان مجله (شماره 43، مهر 1366) منتشر کرد که در آن، بر مبنای دیدگاه مرحوم کریمان، به نقد ادعای محیط طباطبایی پرداخت.
چندی بعد آقای احمد محیط طباطبایی، در پاسخ به این نقد، مقاله دیگری با عنوان «گنبد سلطان یا گور درویش» در همان مجله (شماره 47، بهمن 1366) منتشر کرد. سرانجام این مجادله با دو سال تأخیر، با انتشار یادداشتی از استاد حسین کریمان در مجله کیهان فرهنگی (شماره 71، بهمن 1368)، که در آن بر نظریه خویش اصرار ورزیده بود، به پایان رسید.
در این میان، نگارنده این سطور نیز نظریه مرحوم محیط طباطبایی را میپذیرد و در مجادله فوق، حکم را به نفع آقای احمد محیط طباطبایی صادر میکند. البته نگارنده در این نوشتار قصد ورود تفصیلی به این موضوع و بیان ادله انتساب برج طغرل به ابراهیم خواص را ندارد. بلکه تنها به نکتهای افزوده بر آنچه آقای محیط طباطبایی بیان کرده، اشاره میکند.
در واقع چنانچه در تحقیقات قبلی نیز آمده، مهمترین متنی که موقعیت مقبره ابراهیم خواص را نشان میدهد، عبارت خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه است که میگوید: «خواص رحمه الله در مسجد ری برفت از دنیا، و گور وی آنجاست. شیخ الاسلام گفت: هرگز گور ندیدم با آن هیبت و شکوه که آنست، که گوئی شیری است خفته، کی ناگاه فراز آن رسی. گور وی در زیر حصار طبرک نهاده.»
بر این اساس، اصرار مرحوم کریمان در پذیرش انتساب این برج به طغرل، ناشی از تشخیص نادرست ایشان از موقعیت جغرافیایی کوه و قلعه طبرک ری است که آن را منطبق بر کوه نقارهخانه دانسته است. در حالیکه نتایج تحقیقات دیگر پژوهشگران نشان میدهد کوه طبرک در واقع همان «کوه سرسره» نزدیک کارخانه سیمان است و قلعه طبرک نیز ـ به باور نگارنده ـ نمیتواند بهجز محلی باشد که امروزه در شرق تپه چشمه علی، به اشتباه به نام «دژ رشکان» شناخته میشود.
تفصیل بیشتر درباره انطباق موقعیت مقبره خواص بر محل کنونی برج طغرل را آقای احمد محیط طباطبایی در مقالههای خود بیان کرده است. نگارنده این سطور نیز امیدوار است در مقاله مفصل دیگری، به اشتباهات مرحوم کریمان در شناسایی بناهای تاریخی ری باستان بپردازد و لذا در اینجا بیش از این به این موضوع نمیپردازد.
اما نکتهای که نگارنده در اینجا یادآور میشود آن است که افزون بر محل و موقعیت مقبره ابراهیم خواص که از متن نقل شده از طبقات الصوفیه به دست میآید؛ توصیفی که خواجه عبدالله از ساختمان مقبره وی ارائه داده است نیز میتواند مؤید تعلّق برج طغرل به این عارف برجسته باشد؛ آنجا که وی گوید: «هرگز گور ندیدم با آن هیبت و شکوه که آنست، که گوئی شیری است خفته، کی ناگاه فراز آن رسی.»
نگارنده این سطور در بررسی خود از بناهای آرامگاهی شناخته شده و باقیمانده تا پایان سده پنجم هجری، به این نتیجه رسیده است که پس از برج گنبد قابوس در جرجان (گنبد کاووس کنونی)، برج طغرل به احتمال زیاد دومین بنای آرامگاهی عظیم موجود در ایران بوده است. از اینرو، در صورت پذیرش تعلّق این برج به ابراهیم خوّاص، میتوان درک کرد که چرا خواجه عبدالله، که شاید برج گنبد قابوس در جرجان را ندیده بوده، درباره مقبره ابراهیم خوّاص گفته است: «هرگز گور ندیدم با آن هیبت و شکوه که آنست.» همچنین تشبیه خواجه عبدالله از این مقبره به «شیر خفته»، میتواند ناظر به نمای بیرونی ساختمان آن باشد که شاید شکل ستارهای آن، برای وی تداعیکننده یال شیر بوده است.
با وجود شهرت این برج به نام «طغرل سلجوقی»، واقعیت آن است که درباره ماهیت این بنا میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد و برخی، در انتساب آن به طغرل تردید نمودهاند. متأسفانه کتیبه کوفی موجود در بالای بدنه برج که میتوانست در شناخت ماهیت این بنا راهگشا باشد، در بازسازی ساختمان آن که در سال 1301ق در دوره ناصرالدینشاه صورت گرفت، از بین رفته است.
البته میدانیم که طغرل اول سلجوقی در ری مدفون گشته و چنانکه از سخن عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض برمیآید، مقبره وی در سده ششم هجری شناخته شده بوده است. مرحوم حسین کریمان نیز از برجستهترین طرفداران انتساب این برج به طغرل سلجوقی است و در کتاب ارزشمند خود «ری باستان»، به تفصیل در این باره سخن گفته است.
اما از سوی دیگر، مرحوم سید محمد محیط طباطبایی برج طغرل را مقبره «ابراهیم خَوّاص» (درگذشته 291ق)، صوفی مشهور سده سوم هجری میدانسته؛ تا جاییکه گویا به وصیّت خود وی در پای این برج به خاک سپرده شده است. ظاهراً ایشان مقالهای نیز در اثبات نظریه خویش نگاشته است که متأسفانه نگارنده این سطور موفق به رؤیت آن نشده است.
با این حال فرزند آن مرحوم، آقای احمد محیط طباطبایی، در مقالهای با عنوان «برج طغرل یا مقبره ابراهیم خواص» که در مجله کیهان فرهنگی (شماره 40، تیر 1366) منتشر شد، کلیات این نظریه را تشریح نمود. اما سه ماه بعد، آقای سید احمد موسوی مقاله دیگری با عنوان «برج طغرل کجاست؟» در همان مجله (شماره 43، مهر 1366) منتشر کرد که در آن، بر مبنای دیدگاه مرحوم کریمان، به نقد ادعای محیط طباطبایی پرداخت.
چندی بعد آقای احمد محیط طباطبایی، در پاسخ به این نقد، مقاله دیگری با عنوان «گنبد سلطان یا گور درویش» در همان مجله (شماره 47، بهمن 1366) منتشر کرد. سرانجام این مجادله با دو سال تأخیر، با انتشار یادداشتی از استاد حسین کریمان در مجله کیهان فرهنگی (شماره 71، بهمن 1368)، که در آن بر نظریه خویش اصرار ورزیده بود، به پایان رسید.
در این میان، نگارنده این سطور نیز نظریه مرحوم محیط طباطبایی را میپذیرد و در مجادله فوق، حکم را به نفع آقای احمد محیط طباطبایی صادر میکند. البته نگارنده در این نوشتار قصد ورود تفصیلی به این موضوع و بیان ادله انتساب برج طغرل به ابراهیم خواص را ندارد. بلکه تنها به نکتهای افزوده بر آنچه آقای محیط طباطبایی بیان کرده، اشاره میکند.
در واقع چنانچه در تحقیقات قبلی نیز آمده، مهمترین متنی که موقعیت مقبره ابراهیم خواص را نشان میدهد، عبارت خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه است که میگوید: «خواص رحمه الله در مسجد ری برفت از دنیا، و گور وی آنجاست. شیخ الاسلام گفت: هرگز گور ندیدم با آن هیبت و شکوه که آنست، که گوئی شیری است خفته، کی ناگاه فراز آن رسی. گور وی در زیر حصار طبرک نهاده.»
بر این اساس، اصرار مرحوم کریمان در پذیرش انتساب این برج به طغرل، ناشی از تشخیص نادرست ایشان از موقعیت جغرافیایی کوه و قلعه طبرک ری است که آن را منطبق بر کوه نقارهخانه دانسته است. در حالیکه نتایج تحقیقات دیگر پژوهشگران نشان میدهد کوه طبرک در واقع همان «کوه سرسره» نزدیک کارخانه سیمان است و قلعه طبرک نیز ـ به باور نگارنده ـ نمیتواند بهجز محلی باشد که امروزه در شرق تپه چشمه علی، به اشتباه به نام «دژ رشکان» شناخته میشود.
تفصیل بیشتر درباره انطباق موقعیت مقبره خواص بر محل کنونی برج طغرل را آقای احمد محیط طباطبایی در مقالههای خود بیان کرده است. نگارنده این سطور نیز امیدوار است در مقاله مفصل دیگری، به اشتباهات مرحوم کریمان در شناسایی بناهای تاریخی ری باستان بپردازد و لذا در اینجا بیش از این به این موضوع نمیپردازد.
اما نکتهای که نگارنده در اینجا یادآور میشود آن است که افزون بر محل و موقعیت مقبره ابراهیم خواص که از متن نقل شده از طبقات الصوفیه به دست میآید؛ توصیفی که خواجه عبدالله از ساختمان مقبره وی ارائه داده است نیز میتواند مؤید تعلّق برج طغرل به این عارف برجسته باشد؛ آنجا که وی گوید: «هرگز گور ندیدم با آن هیبت و شکوه که آنست، که گوئی شیری است خفته، کی ناگاه فراز آن رسی.»
نگارنده این سطور در بررسی خود از بناهای آرامگاهی شناخته شده و باقیمانده تا پایان سده پنجم هجری، به این نتیجه رسیده است که پس از برج گنبد قابوس در جرجان (گنبد کاووس کنونی)، برج طغرل به احتمال زیاد دومین بنای آرامگاهی عظیم موجود در ایران بوده است. از اینرو، در صورت پذیرش تعلّق این برج به ابراهیم خوّاص، میتوان درک کرد که چرا خواجه عبدالله، که شاید برج گنبد قابوس در جرجان را ندیده بوده، درباره مقبره ابراهیم خوّاص گفته است: «هرگز گور ندیدم با آن هیبت و شکوه که آنست.» همچنین تشبیه خواجه عبدالله از این مقبره به «شیر خفته»، میتواند ناظر به نمای بیرونی ساختمان آن باشد که شاید شکل ستارهای آن، برای وی تداعیکننده یال شیر بوده است.
پنجشنبه ۲۴ دي ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۴۶