از اوایل قرن شمسی حاضر تعدادی از پژوهشگران ایرانی و ایرانشناسان غربی تلاش کردهاند به این سؤال که بقعه شاه ابوالقاسم روستای اسلامآباد دزفول مدفن کیست، پاسخ دهند، و غالباً آن را آرامگاه یعقوب لیث صفاری دانستهاند. هدف این مقاله رد این ادعا و معرفی مدفون واقعی در این بقعه یعنی شیخ ابوالقاسم بن رمضان ـ از عرفا ـ است.
در حوالی روستای اسلامآباد ـ شاهآباد سابق ـ واقع در حدود ده کیلومتری شهر دزفول در نزدیکی جاده دزفول ـ شوشتر، بقعهای تاریخی با گنبد مضرس و مرتفع وجود دارد که نزد اهالی به بقعه شاه ابوالقاسم یا «شابولقاسم» شهرت دارد. احمد اقتداری نامهای دیگری برای آن ذکر کرده که در زبان مردم منطقه به کار میرود و همه تقریباً یک معنی دارد، از جمله: شازده بولقاسم و پیر شابولقاسم و امامزاده شاه ابوالقاسم. 1
به نظر میرسد قدیمیترین اشاره به این بقعه، از سید عبدالله داعی دزفولی (م ۱۲۵۶هـ) است که درباره آن نوشته است: «دیگر از بقاعالخیری که در خارج ولایت واقع شده سید جلیلالقدر مشهور به شاه ابوالقاسم است که در دو فرسخی دزفول قریب به قریه شاباد که مخفف شاهآباد است واقع شده و مشارالیه فرزند جناب موسی الکاظم صلواة الله علیه وآبائه الطاهرین و مدفن شریفش در آنجا واقع شده و خالی از فیض ظاهراً و باطناً نیست و اکثری استمداد همت از او نموده به مهم و مطلب خود فایز شده و بهرهمند گردیدهاند و خالی از اثر و تأثیر نمیباشد والله اعلم.» 2
با این وصف چنین نتیجهگیری میشود که این بقعه در گذشتهای نه چندان دور، مدفن امامزادهای از فرزندان امام موسی کاظم (ع) شناخته میشده است.
«نیکلا راست» ایرانشناس فقید، محل شهر جندیشاپور را در حوالی روستای اسلامآباد فعلی، و این بقعه را به احتمال بسیار قوی مدفن یعقوب لیث دانسته است. 3 از جمله قراینی که وی برای اثبات نظر خود به آن استناد جسته این است که یکی از دوستان اهوازی وی به نام سید محمدعلی مرتضوی در آنجا کتیبهای به خط عربی قدیمی بر روی دیوار بقعه دیده بود که در آن نام یعقوب لیث نوشته شده بود و بعداً در طی تعمیر گنبد، اهالی آن را کنده یا روی آن را گچ کشیدند و سفیدکاری نمودند.[۴] 4
سید محمدعلی امام شوشتری مؤلف کتاب «تاریخ جغرافیائی خوزستان» در وصف شهر «جندیشاپور» گفته است: «و مزاری در اینجاست به نام شاه ابوالقاسم که محتمل است قبر یعقوب صفاری باشد.» همو در مقالهای با عنوان «سخنی درباره یعقوب لیث و آرامگاه او در خوزستان» که در نشریه ایرانشناسی منتشر شده، اظهار عقیده کرده که روستای شاهآباد در عصر صفوی در محل شهر از بین رفته شاپورگرد یا جندیشاپور ایجاد شده و بقعه شاه ابوالقاسم «به احتمال قریب به یقین» آرامگاه یعقوب لیث صفاری است. 5
احمد اقتداری نیز در جلد اول «آثار و بناهای تاریخی خوزستان» به توصیف دقیق بقعه تاریخی شاه ابوالقاسم پرداخته 6 و در جلد دوم آن که به پیوستهای جلد اول اختصاص دارد، در پیوست اول با عنوان «تحقیقی درباره محل گور یعقوب لیث صفوی»، پس از نقل اقوال مورخان و جغرافیدانان درباره محل گور یعقوب لیث، متن کامل مقاله نیکلا راست را نقل کرده است. سپس درباره محل شهر جندیشاپور و گور یعقوب نتیجهگیریهایی کرده است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 7
* وصف محل دقیق گور یعقوب لیث صفاری که با ذکر جزئیات بنا و محل آن باشد در دست نیست.
* نمیتوان به طور قطع و یقین ادعا کرد که محل دقیق گور یعقوب لیث صفاری در بقعه شابولقاسم شاهآباد دزفول است.
* روستاهای شاهآباد، سیامنصور، چغاسوز، چغاسرخ و چغامیش دزفول همگی در پهنه «جندیشاپور» قدیم قرار دارند و مدفن یعقوب لیث صفاری در نقطهای از این پهندشت تاریخی است.
به تبع این تحقیقات و بررسیهای تاریخی، تعدادی از کتابها و دایرةالمعارفهای جدید (از جمله دایرةالمعارف تشیع 8) به این احتمال که بقعه شاه ابوالقاسم آرامگاه یعقوب لیث صفاری باشد دامن زدهاند و این موضوع از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور پذیرفته شده و در پایگاههای اینترنتی و راهنماهای ایرانگردی آن، بقعه مورد نظر، آرامگاه شهریار ایرانی مزبور معرفی شده است.
البته در اینکه قبر یعقوب لیث در جندیشاپور بوده تردیدی وجود ندارد و بسیاری از جغرافیدانان و تاریخنویسان مسلمان به آن اشاره کردهاند، از جمله اصطخری در المسالک و الممالک، ابن حوقل در صورة الارض، یاقوت حموی در معجم البلدان، طبری در تاریخ الامم والملوک، مسعودی در مروج الذهب و در التنبیه والاشراف، ابن خلکان در وفیات الاعیان، عوفی در جوامع الحکایات، غزالی در نصیحة الملوک و غیره. 9 ولی با این حال به نظر میرسد که تحقیقات پژوهشگران فوقالذکر و دلایل ارائه شده از سوی آنها برای اثبات اینکه بقعه شاه ابوالقاسم، آرامگاه یعقوب لیث صفاری است، کافی نیست.
صرف وجود کتیبهای در بنا که در آن از یعقوب لیث صفاری نام برده شده، با توجه به اینکه هیچ گونه اطلاعی از متن کامل آن نداریم، دلیل قاطعی بر اینکه این بنا مدفن وی باشد نیست. چه بسا ممکن است این کتیبه در هنگام بنای بقعه از نقطه دیگری در همان حوالی به اینجا انتقال و در دیوار بقعه قرار داده شده باشد. امکان اینکه در ایجاد بناهای تاریخی، از مصالح بناهای تاریخی قدیمیتر ـ به ویژه بناهایی که در حالت ویرانی قرار داشته باشد ـ استفاده شود، بر اهل اختصاص پوشیده نیست و در بررسی امامزادهها و بقاع متبرکه بارها با این موضوع روبهرو میشویم که سنگ قبری از جای دیگر و از آنِ شخصیت دیگری بر روی قبر صاحب امامزاده یا بقعه قرار داده شده است.
همچنین پژوهشگرانی که این بقعه را مدفن یعقوب لیث میدانند پاسخ قانع کنندهای به این سؤال ندادهاند که چرا و چگونه نام بقعه به «شاه ابوالقاسم» تغییر یافته است. سید محمدعلی امام شوشتری، پس از مطرح کردن این شبهه و اقرار به اینکه کنیه یعقوب لیث به نوشته تاریخ سیستان، «ابی یوسف» بوده است نه ابوالقاسم، چنین پاسخ داده است که: «تنها به صرف توهمی که از این نکته پدید تواند آید، نمیتوان موضوع را به یک باره مردود شناخت. به ویژه که میبینیم در بسیاری از جاها برای جلوگیری از زیانکاری متعصبان چه بسا نامهایی را به نامهای دیگری مشهور ساختهاند.» 10
در رد این استدلال باید گفت که صرف اینکه در بسیاری از جاها نامهایی به نامهای دیگری تغییر یافته است، دلیلی بر این موضوع نیست که در اینجا نیز حتماً چنین تغییر یا تحریفی صورت گرفته است، به ویژه اگر قراینی مبنی بر اینکه این بقعه میتواند آرامگاه شخصیت دیگری باشد، وجود داشته باشد.
پژوهشگر دیگری این احتمال را مطرح کرده است که این بقعه مدفن قاسم بن عباس بن امام موسى کاظم (ع) باشد و پس از نقل قول «ابن عنبه» نسبشناس بزرگ قرن ۷-۸ هجری که در الفصول الفخریة گفته است: «نسب عباس بن امام کاظم (ع) از قاسم که در شوش مدفون است…»، و اشاره به اینکه در تحقیقات محلی خود بقعهای به نام قاسم در شوش و حومه آن نیافته است، میافزاید: «محتملاً شوش به دلیل اهمیت دیرین در عبارت ابن عنبه منطقه اطلاق شده است چون گندیشاپور در اواخر قرن چهارم هجری ویرانهای بیش نبوده و نام آن به فراموشی سپرده شده است» و چنین پنداشتهاند که داعی دزفولی که در تذکرة الاخیار بقعه شاه ابوالقاسم را مدفن قاسم بن امام موسی کاظم (ع) دانسته، در واقع یک واسطه را در نسب او حذف کرده است. 11
در رد این احتمال نیز باید اشاره کرد که ابن عنبه در کتاب دیگر خود عمدةالطالب قبر قاسم بن عباس بن امام موسی کاظم (ع) را در «شوشی» از توابع کوفه دانسته است 12 و ممکن است آنچه در «الفصول الفخریة» با نام «شوش» آمده، اشتباه در نسخ کتاب از سوی ناسخ یا اشتباه در قرائت نسخه خطی آن توسط محقق باشد که به تبع آن، این پژوهشگر محترم را به اشتباه انداخته است. ضمن اینکه قبلاً هم اشاره شد که داعی دزفولی صاحب بقعه را «شاه ابوالقاسم» فرزند امام موسی کاظم (ع) معرفی کرده است.
در رابطه با اشتهار بقعه به امامزاده در گذشته نیز باید یادآور شد که قبور و زیارتگاههای بسیاری از عرفا و علما و شخصیتهای دیگر در ایران در دوره صفویه و پس از آن به امامزادهها و نوادگان ائمه (ع) نسبت داده شده است و نمونههای فراوانی از آن وجود دارد.
ولی استعمال عبارت «شاه» یا «پیر» برای صاحب بقعه، میتواند دلیل محکمی باشد بر اینکه این بقعه آرامگاه یکی از عرفاست، زیرا در ایران آرامگاههای بسیاری از عرفا به «پیر» شناخته میشود و عرفای فراوانی نیز در زمان حیات خود یا بعد از آن به «شاه» معروف بودهاند. مرحوم امام شوشتری در جاییکه به گنبد بنا و اینکه از نوع مضرّس است اشاره میکند، میگوید این شکل گنبدها را در خوزستان «پیر» میگویند و لغت پیر باید یک معنی مجازی باشد و گویا این گنبدها مخصوص آرامگاه پیران (اقطاب) بوده است و رفته رفته به معنی آرامگاه و گنبد مخروطی رایج شده است؛ با توجه به اینکه در خوزستان گنبدهای کروی را «گنبز» مینامند. 13
از میان عرفایی که در خوزستان دفن شدهاند به عارفی برمیخوریم به نام ابوالقاسم بن رمضان که اگرچه در منابع معتبر زندگینامههای صوفیان مانند تذکرةالاولیاء عطار و نفحات الانس جامی ذکری از او به میان نیامده است، ولی نام او در سلسله خرقه برخی از طرق تصوف به ویژه طریقت کبرویه 14 و سایر طرقی که از آن منشعب شدهاند مانند ذهبیه 15 و نوربخشیه 16 دیده میشود و چند تن از عرفای این طریقتها در رسائل بهجا مانده از خود زندگینامه مختصری از او ارائه دادهاند. البته در هیچ یک از منابع به تاریخ به دنیا آمدن و درگذشت وی اشاره نشده، ولی با توجه به ترتیب قرار گرفتن وی در سلسله خرقه، میتوان دوره زندگی وی را به طور تقریبی نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم هجری قمری تشخیص داد. 17
علاءالدوله سمنانی در رساله «تذکرة المشایخ» دربارهی این عارف گفته است: «ابوالقاسم بن رمضان، مولود و منشأ وی از خراسان است و مدفون است در خوزستان در موضعی که آن را چهارآسیاب گویند میان ششتر و دزبول.» 18
سید محمد نوربخش نیز در رساله «سلسلة الاولیاء» درباره وی نوشته است: ابوالقاسم بن رمضان [بلخی جوزی]، قدس الله سره، از اولیای کامل و صاحبان مسند ارشاد و بزرگان و محققان عرفا، و از ارباب احوال و مقامات، از ریاضتها و مجاهدتها، از چلهنشینیها و خلوتنشینیها، از مکاشفات و معاینات و تجلیات و سیر در عوالم کلیه و حضرات بوده است. او را در محافظت بر احکام شریعت و رعایت آداب طریقت و معاینت و احوال حقیقت، جایگاه بلندی است. او از بلخ خراسان بود. مسافرتهای بسیار نمود. در خوزستان اقامت گزید و در آنجا در نواحی دزفول درگذشت. 19
بنابراین با توجه به اینکه این بقعه در اطراف دزفول، حدفاصل آن و شهر شوشتر، واقع شده است و با موقعیت جغرافیایی منطقهای که علاءالدوله سمنانی و سید محمد نوربخش به عنوان محل دفن وی ذکر کردهاند مطابقت دارد، و با توجه به اینکه در محدوده شهر دزفول و اطراف آن، به جز بقعه شاهآباد بقعه دیگری به نام ابوالقاسم وجود ندارد، میتوان احتمال داد که این بقعه آرامگاه عارف مورد نظر باشد.
نگارنده پس از مراجعه به فرهنگ آبادیهای کشور و فرهنگهای جغرافیایی دیگر نتوانست روستا یا محلی به نام چهارآسیاب ـ که علاءالدوله سمنانی آن را محل دفن ابوالقاسم بن رمضان تعیین کرده است ـ پیدا کند و گویا در حال حاضر آبادی یا منطقهای به این نام وجود ندارد. ولی با توجه به اینکه تاریخ احداث آبادی شاهآباد همانطور که مرحوم امام شوشتری اشاره کرده، دوره صفوی بوده است، شاید بتوان گفت چهارآسیاب نام روستایی در محل یا اطراف بقعه شاه ابوالقاسم بوده که به مرور زمان متروکه گشته و به خرابه تبدیل شده است.
ایرانیان از دیرباز اهتمام ویژهای نسبت به قبور عرفا داشتهاند و فراوانیِ قبور عارفان و بقاع منسوب به پیران در این دیار، این ادعا را تأیید میکند. قبور و آرامگاههای بسیاری از عرفای طریقتهای مرتبط با ابوالقاسم بن رمضان و اقران و معاصران وی در ایران تاکنون باقی مانده است. به عنوان مثال، میتوان به این موارد اشاره کرد: بقعه داوود خادم (آرامگاه داوود بن محمد خادمالفقراء که سند خرقه او به ابوالقاسم بن رمضان میرسد) در روستای شیخ در الوار گرمسیری در لرستان؛ بقعه شیخ اسماعیل قصری در دزفول (که مزار دیگری نیز در شوشتر به او منسوب است)؛ بقعه محمد سوار (محمد بن سوار) در شوشتر؛ بقعه علی بن سهل اصفهانی در اصفهان؛ بقعه شیخ ابوالقاسم کرگانی در آبادی شیخ ابوالقاسم در جنوب شرقی شهر تربت حیدریه؛ بقعه شیخ ابوالعباس نهاوندی در نهاوند؛ قبر بوعلی فارمدی در روستای فارمد مشهد.
امید است مسؤولان محترم سازمان میراث فرهنگی کشور و سایر مؤسسات مرتبط، در معرفی مدفون واقعی در این بقعه، توجه و اهتمام لازم را به عمل آورند.
اقتداری، احمد، آثار و بناهای تاریخی خوزستان، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1375، ج1، ص336.
به نظر میرسد قدیمیترین اشاره به این بقعه، از سید عبدالله داعی دزفولی (م ۱۲۵۶هـ) است که درباره آن نوشته است: «دیگر از بقاعالخیری که در خارج ولایت واقع شده سید جلیلالقدر مشهور به شاه ابوالقاسم است که در دو فرسخی دزفول قریب به قریه شاباد که مخفف شاهآباد است واقع شده و مشارالیه فرزند جناب موسی الکاظم صلواة الله علیه وآبائه الطاهرین و مدفن شریفش در آنجا واقع شده و خالی از فیض ظاهراً و باطناً نیست و اکثری استمداد همت از او نموده به مهم و مطلب خود فایز شده و بهرهمند گردیدهاند و خالی از اثر و تأثیر نمیباشد والله اعلم.» 2
داعی دزفولی، سید عبدالله، مجمع الابرار و تذکرة الاخیار، گردآورنده و ناشر: حبیبالله نظیری دزفولی، 1370، ص54.
با این وصف چنین نتیجهگیری میشود که این بقعه در گذشتهای نه چندان دور، مدفن امامزادهای از فرزندان امام موسی کاظم (ع) شناخته میشده است.
«نیکلا راست» ایرانشناس فقید، محل شهر جندیشاپور را در حوالی روستای اسلامآباد فعلی، و این بقعه را به احتمال بسیار قوی مدفن یعقوب لیث دانسته است. 3
راست، نیکلا، «قبر یعقوب بن لیث، تعیین محل وفات و دفن مؤسسه سلسله صفاریان»، مجله یادگار، سال 5، شماره 4 و 5، آذر و دی 1327، صص 126-129.
همان، ص 129.
سید محمدعلی امام شوشتری مؤلف کتاب «تاریخ جغرافیائی خوزستان» در وصف شهر «جندیشاپور» گفته است: «و مزاری در اینجاست به نام شاه ابوالقاسم که محتمل است قبر یعقوب صفاری باشد.» همو در مقالهای با عنوان «سخنی درباره یعقوب لیث و آرامگاه او در خوزستان» که در نشریه ایرانشناسی منتشر شده، اظهار عقیده کرده که روستای شاهآباد در عصر صفوی در محل شهر از بین رفته شاپورگرد یا جندیشاپور ایجاد شده و بقعه شاه ابوالقاسم «به احتمال قریب به یقین» آرامگاه یعقوب لیث صفاری است. 5
آثار و بناهای تاریخی خوزستان، ج 1، ص 344-345.
احمد اقتداری نیز در جلد اول «آثار و بناهای تاریخی خوزستان» به توصیف دقیق بقعه تاریخی شاه ابوالقاسم پرداخته 6
همان، ج1، ص 336-349.
همان، ج2، ص 823-856.
* وصف محل دقیق گور یعقوب لیث صفاری که با ذکر جزئیات بنا و محل آن باشد در دست نیست.
* نمیتوان به طور قطع و یقین ادعا کرد که محل دقیق گور یعقوب لیث صفاری در بقعه شابولقاسم شاهآباد دزفول است.
* روستاهای شاهآباد، سیامنصور، چغاسوز، چغاسرخ و چغامیش دزفول همگی در پهنه «جندیشاپور» قدیم قرار دارند و مدفن یعقوب لیث صفاری در نقطهای از این پهندشت تاریخی است.
به تبع این تحقیقات و بررسیهای تاریخی، تعدادی از کتابها و دایرةالمعارفهای جدید (از جمله دایرةالمعارف تشیع 8
دايرةالمعارف تشيع، ج3، ص354.
البته در اینکه قبر یعقوب لیث در جندیشاپور بوده تردیدی وجود ندارد و بسیاری از جغرافیدانان و تاریخنویسان مسلمان به آن اشاره کردهاند، از جمله اصطخری در المسالک و الممالک، ابن حوقل در صورة الارض، یاقوت حموی در معجم البلدان، طبری در تاریخ الامم والملوک، مسعودی در مروج الذهب و در التنبیه والاشراف، ابن خلکان در وفیات الاعیان، عوفی در جوامع الحکایات، غزالی در نصیحة الملوک و غیره. 9
رک: آثار و بناهای تاریخی خوزستان، ج2، ص 823-827.
صرف وجود کتیبهای در بنا که در آن از یعقوب لیث صفاری نام برده شده، با توجه به اینکه هیچ گونه اطلاعی از متن کامل آن نداریم، دلیل قاطعی بر اینکه این بنا مدفن وی باشد نیست. چه بسا ممکن است این کتیبه در هنگام بنای بقعه از نقطه دیگری در همان حوالی به اینجا انتقال و در دیوار بقعه قرار داده شده باشد. امکان اینکه در ایجاد بناهای تاریخی، از مصالح بناهای تاریخی قدیمیتر ـ به ویژه بناهایی که در حالت ویرانی قرار داشته باشد ـ استفاده شود، بر اهل اختصاص پوشیده نیست و در بررسی امامزادهها و بقاع متبرکه بارها با این موضوع روبهرو میشویم که سنگ قبری از جای دیگر و از آنِ شخصیت دیگری بر روی قبر صاحب امامزاده یا بقعه قرار داده شده است.
همچنین پژوهشگرانی که این بقعه را مدفن یعقوب لیث میدانند پاسخ قانع کنندهای به این سؤال ندادهاند که چرا و چگونه نام بقعه به «شاه ابوالقاسم» تغییر یافته است. سید محمدعلی امام شوشتری، پس از مطرح کردن این شبهه و اقرار به اینکه کنیه یعقوب لیث به نوشته تاریخ سیستان، «ابی یوسف» بوده است نه ابوالقاسم، چنین پاسخ داده است که: «تنها به صرف توهمی که از این نکته پدید تواند آید، نمیتوان موضوع را به یک باره مردود شناخت. به ویژه که میبینیم در بسیاری از جاها برای جلوگیری از زیانکاری متعصبان چه بسا نامهایی را به نامهای دیگری مشهور ساختهاند.» 10
همان، ج1، ص345.
در رد این استدلال باید گفت که صرف اینکه در بسیاری از جاها نامهایی به نامهای دیگری تغییر یافته است، دلیلی بر این موضوع نیست که در اینجا نیز حتماً چنین تغییر یا تحریفی صورت گرفته است، به ویژه اگر قراینی مبنی بر اینکه این بقعه میتواند آرامگاه شخصیت دیگری باشد، وجود داشته باشد.
پژوهشگر دیگری این احتمال را مطرح کرده است که این بقعه مدفن قاسم بن عباس بن امام موسى کاظم (ع) باشد و پس از نقل قول «ابن عنبه» نسبشناس بزرگ قرن ۷-۸ هجری که در الفصول الفخریة گفته است: «نسب عباس بن امام کاظم (ع) از قاسم که در شوش مدفون است…»، و اشاره به اینکه در تحقیقات محلی خود بقعهای به نام قاسم در شوش و حومه آن نیافته است، میافزاید: «محتملاً شوش به دلیل اهمیت دیرین در عبارت ابن عنبه منطقه اطلاق شده است چون گندیشاپور در اواخر قرن چهارم هجری ویرانهای بیش نبوده و نام آن به فراموشی سپرده شده است» و چنین پنداشتهاند که داعی دزفولی که در تذکرة الاخیار بقعه شاه ابوالقاسم را مدفن قاسم بن امام موسی کاظم (ع) دانسته، در واقع یک واسطه را در نسب او حذف کرده است. 11
رجبی، سید صفر، «بقعه شاه ابوالقاسم بر فراز خرابههای گندیشاپور»، فصلنامه مشکوة، شماره 34، ص156.
در رد این احتمال نیز باید اشاره کرد که ابن عنبه در کتاب دیگر خود عمدةالطالب قبر قاسم بن عباس بن امام موسی کاظم (ع) را در «شوشی» از توابع کوفه دانسته است 12
ابن عنبه، احمد بن علي، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تحقيق: سيد مهدي الرجائي، مكتبة سماحة آية الله العظمى المرعشي النجفي الكبرى، قم، 1425 هـ = 2004 م، ص282.
در رابطه با اشتهار بقعه به امامزاده در گذشته نیز باید یادآور شد که قبور و زیارتگاههای بسیاری از عرفا و علما و شخصیتهای دیگر در ایران در دوره صفویه و پس از آن به امامزادهها و نوادگان ائمه (ع) نسبت داده شده است و نمونههای فراوانی از آن وجود دارد.
ولی استعمال عبارت «شاه» یا «پیر» برای صاحب بقعه، میتواند دلیل محکمی باشد بر اینکه این بقعه آرامگاه یکی از عرفاست، زیرا در ایران آرامگاههای بسیاری از عرفا به «پیر» شناخته میشود و عرفای فراوانی نیز در زمان حیات خود یا بعد از آن به «شاه» معروف بودهاند. مرحوم امام شوشتری در جاییکه به گنبد بنا و اینکه از نوع مضرّس است اشاره میکند، میگوید این شکل گنبدها را در خوزستان «پیر» میگویند و لغت پیر باید یک معنی مجازی باشد و گویا این گنبدها مخصوص آرامگاه پیران (اقطاب) بوده است و رفته رفته به معنی آرامگاه و گنبد مخروطی رایج شده است؛ با توجه به اینکه در خوزستان گنبدهای کروی را «گنبز» مینامند. 13
آثار و بناهای تاریخی خوزستان، ج1، ص346.
از میان عرفایی که در خوزستان دفن شدهاند به عارفی برمیخوریم به نام ابوالقاسم بن رمضان که اگرچه در منابع معتبر زندگینامههای صوفیان مانند تذکرةالاولیاء عطار و نفحات الانس جامی ذکری از او به میان نیامده است، ولی نام او در سلسله خرقه برخی از طرق تصوف به ویژه طریقت کبرویه 14
منتسب به شیخ نجمالدین کبری (م 618 ق).
منتسب به سيد عبدالله برزشآبادی (م 869 ق).
منتسب به سید محمد نوربخش (م 869 ق). این طريقت در دوران معاصر، با نام «کمیلیه» در ایران استمرار یافته است.
سلسله طریقتی شیخ نجمالدین کبری، که ابوالقاسم بن رمضان نیز در آن قرار دارد، در منابع تصوف به صورت زیر نقل شده است: حضرت پیامبر اسلام (ص) ← امیرالمؤمنین علی (ع) ← کمیل بن زیاد ← عبدالواحد بن زید ← ابویعقوب سوسی ← ابویعقوب نهرجوری ← ابوعبدالله عثمان ← ابویعقوب طبری ← ابوالقاسم بن رمضان ← ابوالعباس ادریس ← داوود بن محمد خادمالفقراء ← محمد بن مانکیل ← شیخ اسماعیل قصری دزفولی ← شیخ نجمالدین کبری. رک: علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، به اهتمام: نجیب مایل هروی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1369، ص 314؛ جامی، نورالدین عبدالرحمان، نفحات الانس من حضرات الانس، تصحیح: محمود عابدی، اطلاعات، تهران، چاپ سوم، 1375، ص 422؛ نایب الصدر شیرازی، محمد معصوم، طرایق الحقایق، کتابخانه بارانی، تهران، بیتا، ج2، ص107.
علاءالدوله سمنانی در رساله «تذکرة المشایخ» دربارهی این عارف گفته است: «ابوالقاسم بن رمضان، مولود و منشأ وی از خراسان است و مدفون است در خوزستان در موضعی که آن را چهارآسیاب گویند میان ششتر و دزبول.» 18
مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی، ص319.
سید محمد نوربخش نیز در رساله «سلسلة الاولیاء» درباره وی نوشته است: ابوالقاسم بن رمضان [بلخی جوزی]، قدس الله سره، از اولیای کامل و صاحبان مسند ارشاد و بزرگان و محققان عرفا، و از ارباب احوال و مقامات، از ریاضتها و مجاهدتها، از چلهنشینیها و خلوتنشینیها، از مکاشفات و معاینات و تجلیات و سیر در عوالم کلیه و حضرات بوده است. او را در محافظت بر احکام شریعت و رعایت آداب طریقت و معاینت و احوال حقیقت، جایگاه بلندی است. او از بلخ خراسان بود. مسافرتهای بسیار نمود. در خوزستان اقامت گزید و در آنجا در نواحی دزفول درگذشت. 19
«ابو القاسم بن رمضان [البلخی الجوزی]: قدس الله سره، کان من کمّل الاولیاء المرشدین واکابر العارفین المحققین من ارباب الاحوال والمقامات من الریاضات والمجاهدات من الاربعینات والخلوات والمکاشفات والمشاهدات والمعاینات والتجلیات والسیر فی العوالم الکلیة والحضرات، وله فی محافظة احکام الشریعة ومراعات آداب الطریقة والمعاینة واحوال الحقیقة شأن کبیر. کان من بلخ خراسان، سافر کثیراً، وأقام بخوزستان، وتوفی بها بنواحی دزفول.» نوربخش، سيد محمد، «سلسلة الاولیاء»، (تصحیح: محمدتقی دانشپژوه)، جشننامه هانری کربن، به کوشش: سید حسین نصر، تهران، 1356، ص19.
بنابراین با توجه به اینکه این بقعه در اطراف دزفول، حدفاصل آن و شهر شوشتر، واقع شده است و با موقعیت جغرافیایی منطقهای که علاءالدوله سمنانی و سید محمد نوربخش به عنوان محل دفن وی ذکر کردهاند مطابقت دارد، و با توجه به اینکه در محدوده شهر دزفول و اطراف آن، به جز بقعه شاهآباد بقعه دیگری به نام ابوالقاسم وجود ندارد، میتوان احتمال داد که این بقعه آرامگاه عارف مورد نظر باشد.
نگارنده پس از مراجعه به فرهنگ آبادیهای کشور و فرهنگهای جغرافیایی دیگر نتوانست روستا یا محلی به نام چهارآسیاب ـ که علاءالدوله سمنانی آن را محل دفن ابوالقاسم بن رمضان تعیین کرده است ـ پیدا کند و گویا در حال حاضر آبادی یا منطقهای به این نام وجود ندارد. ولی با توجه به اینکه تاریخ احداث آبادی شاهآباد همانطور که مرحوم امام شوشتری اشاره کرده، دوره صفوی بوده است، شاید بتوان گفت چهارآسیاب نام روستایی در محل یا اطراف بقعه شاه ابوالقاسم بوده که به مرور زمان متروکه گشته و به خرابه تبدیل شده است.
ایرانیان از دیرباز اهتمام ویژهای نسبت به قبور عرفا داشتهاند و فراوانیِ قبور عارفان و بقاع منسوب به پیران در این دیار، این ادعا را تأیید میکند. قبور و آرامگاههای بسیاری از عرفای طریقتهای مرتبط با ابوالقاسم بن رمضان و اقران و معاصران وی در ایران تاکنون باقی مانده است. به عنوان مثال، میتوان به این موارد اشاره کرد: بقعه داوود خادم (آرامگاه داوود بن محمد خادمالفقراء که سند خرقه او به ابوالقاسم بن رمضان میرسد) در روستای شیخ در الوار گرمسیری در لرستان؛ بقعه شیخ اسماعیل قصری در دزفول (که مزار دیگری نیز در شوشتر به او منسوب است)؛ بقعه محمد سوار (محمد بن سوار) در شوشتر؛ بقعه علی بن سهل اصفهانی در اصفهان؛ بقعه شیخ ابوالقاسم کرگانی در آبادی شیخ ابوالقاسم در جنوب شرقی شهر تربت حیدریه؛ بقعه شیخ ابوالعباس نهاوندی در نهاوند؛ قبر بوعلی فارمدی در روستای فارمد مشهد.
امید است مسؤولان محترم سازمان میراث فرهنگی کشور و سایر مؤسسات مرتبط، در معرفی مدفون واقعی در این بقعه، توجه و اهتمام لازم را به عمل آورند.
- اقتداری، احمد، آثار و بناهای تاریخی خوزستان، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1375، ج1، ص336.
- داعی دزفولی، سید عبدالله، مجمع الابرار و تذکرة الاخیار، گردآورنده و ناشر: حبیبالله نظیری دزفولی، 1370، ص54.
- راست، نیکلا، «قبر یعقوب بن لیث، تعیین محل وفات و دفن مؤسسه سلسله صفاریان»، مجله یادگار، سال 5، شماره 4 و 5، آذر و دی 1327، صص 126-129.
- همان، ص 129.
- آثار و بناهای تاریخی خوزستان، ج 1، ص 344-345.
- همان، ج1، ص 336-349.
- همان، ج2، ص 823-856.
- دايرةالمعارف تشيع، ج3، ص354.
- رک: آثار و بناهای تاریخی خوزستان، ج2، ص 823-827.
- همان، ج1، ص345.
- رجبی، سید صفر، «بقعه شاه ابوالقاسم بر فراز خرابههای گندیشاپور»، فصلنامه مشکوة، شماره 34، ص156.
- ابن عنبه، احمد بن علي، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تحقيق: سيد مهدي الرجائي، مكتبة سماحة آية الله العظمى المرعشي النجفي الكبرى، قم، 1425 هـ = 2004 م، ص282.
- آثار و بناهای تاریخی خوزستان، ج1، ص346.
- منتسب به شیخ نجمالدین کبری (م 618 ق).
- منتسب به سيد عبدالله برزشآبادی (م 869 ق).
- منتسب به سید محمد نوربخش (م 869 ق). این طريقت در دوران معاصر، با نام «کمیلیه» در ایران استمرار یافته است.
- سلسله طریقتی شیخ نجمالدین کبری، که ابوالقاسم بن رمضان نیز در آن قرار دارد، در منابع تصوف به صورت زیر نقل شده است: حضرت پیامبر اسلام (ص) ← امیرالمؤمنین علی (ع) ← کمیل بن زیاد ← عبدالواحد بن زید ← ابویعقوب سوسی ← ابویعقوب نهرجوری ← ابوعبدالله عثمان ← ابویعقوب طبری ← ابوالقاسم بن رمضان ← ابوالعباس ادریس ← داوود بن محمد خادمالفقراء ← محمد بن مانکیل ← شیخ اسماعیل قصری دزفولی ← شیخ نجمالدین کبری. رک: علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، به اهتمام: نجیب مایل هروی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1369، ص 314؛ جامی، نورالدین عبدالرحمان، نفحات الانس من حضرات الانس، تصحیح: محمود عابدی، اطلاعات، تهران، چاپ سوم، 1375، ص 422؛ نایب الصدر شیرازی، محمد معصوم، طرایق الحقایق، کتابخانه بارانی، تهران، بیتا، ج2، ص107.
- مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی، ص319.
- «ابو القاسم بن رمضان [البلخی الجوزی]: قدس الله سره، کان من کمّل الاولیاء المرشدین واکابر العارفین المحققین من ارباب الاحوال والمقامات من الریاضات والمجاهدات من الاربعینات والخلوات والمکاشفات والمشاهدات والمعاینات والتجلیات والسیر فی العوالم الکلیة والحضرات، وله فی محافظة احکام الشریعة ومراعات آداب الطریقة والمعاینة واحوال الحقیقة شأن کبیر. کان من بلخ خراسان، سافر کثیراً، وأقام بخوزستان، وتوفی بها بنواحی دزفول.» نوربخش، سيد محمد، «سلسلة الاولیاء»، (تصحیح: محمدتقی دانشپژوه)، جشننامه هانری کربن، به کوشش: سید حسین نصر، تهران، 1356، ص19.
وقف میراث جاویدان، شماره ۶۸، زمستان ۱۳۸۸، صص ۹۴-۹۹ .
پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۳۹