تقریباً از سده هفتم هجری شاهد شکلگیری این پدیدهایم که برخی از مشایخ صوفیه، که شاید در زمان حیات خود به سیادت شهرت نداشتند، بعدها به شرف و سیادت منسوب شدند و به تدریج این پدیده در دورههای بعدی و متأخّر، گسترش چمشگیری یافت. شخصیتهایی همچون عبدالقادر گیلانی، احمد رفاعی، ابوالحسن شاذلی، احمد بدوی، ابراهیم دسوقی، سعدالدین جباوی (که طریقت سعدیه در شام به وی منسوب است) و صفیالدین اردبیلی، از نمونههای مشهور مشایخ صوفیهاند که درباره آنان ادعای سیادت شده است و خاندان و نسلهای بهجا مانده از آنها نیز خود را از اشراف و سادات علوی به شمار آوردهاند.
با این حال، نسب سیادت این مشایخ از منظر دانش انساب، گاه کاملاً مخدوش، یا لااقل از ابهامات جدّی برخوردار است و برخی از علما و مورخان مسلمان، به صورت موردی در سیادت ادعایی برخی از مشایخ فوق تشکیک کردهاند. برای مثال، مورخ دمشقی ابن طولون صالحی (د. 953ق)، به صراحت سیادت احمد رفاعی (د. 578ق)، مؤسس طریقت رفاعیه را رد کرده است (ابن طولون، مفاکهة الخلان فی حوادث الزمان، ص248). ابن عنبه (د. 828ق)، نسبشناس مشهور نیز حسین بن احمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (ع) را، که احمد رفاعی را به وی منسوب داشتهاند، بلا عقب دانسته و گفته است که احمد رفاعی ادعای چنین نسبی نداشته؛ بلکه بعدها پس از وی، بطن سوم از دخترزادگانش این نسب را برایش ادعا کردند (ابن عنبه، الفصول الفخریة فی اصول البریة، ص137).
مطالعه تفصیلی چگونگی و چرایی شکلگیری و گسترش پدیده ادعای سیادت برای مشایخ و مؤسسان طریقتهای صوفیه و بررسی دقیق نسب سیادت ادعایی برای آنها، فرصت دیگری را میطلبد و از حوصله این یادداشت کوتاه خارج است. اما در اینجا نمونه تقریباً منحصربهفردی از پدیده جعل و ادعای نسب سیادت برای یکی از مشایخ صوفیه و خاندانش را به صورت جزئیتر مورد بررسی قرار دادهایم؛ موردی که سند خرقه و اجازه طریقتی وی، به شجره نسب ژنتیکیاش تحریف شده است.
جدّ اعلای این خاندان، ابویحیی محمد بن ابراهیم کواکبی (د. 897ق) است که در تصوّف، پیرو طریقت صفویه (منسوب به شیخ صفیالدین اردبیلی) بود. چنانکه میدانیم، این طریقت در اواخر سده نهم و در طول سده دهم هجری، به نام طریقت اردبیلیه به شکل چشمگیری در حلب رواج داشت. مورخ حلبی، ابن حنبلی (908-971ق)، در کتاب خود دُرّ الحُبَب في تاريخ اعيان حلب، شرح حال مبسوطی برای کواکبی و شمار دیگری از صوفیان وابسته به طریقت صفویه (اردبیلیه) به دست داده است.
ابویحیی کواکبی اصالتاً از شهر رحبه 1 بود، اما به شهر بيره 2 و سپس به حلب مهاجرت کرد. از آنجايیکه به آهنگری و ساختن ميخهای آهني اشتغال داشت، به «کواکبی» شهرت يافت. اما بعداً این شغل را رها کرد و به تصوّف روی آورد (ابن حنبلی، درّ الحُبَب، ج2، ص228-229). مقبره وی تا به امروز در مسجد موسوم به «کواکبی» در بافت تاریخی حلب باقی مانده است. ابويحيی کواکبی را میتوان مشهورترين صوفی طريقت صفويه در حلب به شمار آورد. پس از وی برخی از فرزندان و نوادگانش، تصوف را ادامه دادند؛ اما نسلهای بعدی خاندان، از تصوّف رویگردان شدند و به وظایف دینی حکومتی همچون افتا و قضاوت پرداختند.
خاندان کواکبی از خاندانهایی است که در دورههای متأخر به «شرف» (سیادت) اشتهار داشتهاند. در منابع محلی حلب و شام، نسب جدّ اعلای خاندان (ابویحیی کواکبی) به شرح زیر ثبت شده است: محمد بن ابراهیم بن علاءالدین علی بن صدرالدین موسی بن صفیالدین اسحاق اردبیلی. در این شجره، کواکبی فرزند شیخ ابراهیم، فرزند علاءالدین علی نوه شیخ صفیالدین اردبیلی (که در منابع فارسی به نام خواجه علی سیاهپوش شناخته میشود) دانسته شده است و چنانکه میدانیم، شیخ صفی نیز از نسل حمزة بن امام موسی کاظم (ع) به شمار آمده است.
صرف نظر از مسئله سیادت شیخ صفی که محل مناقشه پژوهشگران است، اما تحریف جالب و شاید منحصربهفردی که در اینجا رخ داده، آن است که سند خرقه یا اجازه طریقتی ابویحیی کواکبی تا شیخ صفی، به نسب سیادت وی تبدیل شده است. شاهد بر این مسئله آن است که ابن حنبلی در ذیل شرح حال کواکبی، درباره سند خرقه و اجازه طریقتی وی چنین گفته است که او اجازه خود را از شيخ پاگير، و او از شيخ ابراهيم سبتی 3، و او از علاءالدین علی نوه شيخ صفيالدين اردبیلی گرفته است (ابن حنبلی، ج2، ص230).
طبیعتاً اگر کواکبی در زمان خود به سیادت و بلکه به انتساب خاندانی (و نه طریقتی) خود به شیخ صفی شهرت داشت، این مسئله به هیچ وجه از چشم ابن حنبلی پنهان نمیماند که معاصر فرزندان و نوادگان کواکبی بوده و شرح حال چند تن از آنان را در کتاب خود آورده است. در حالیکه او در همین کتاب، شرح حال شمار دیگری از اشراف و سادات را به دست داده است که در میان آنها حتی یکی از پیروان طریقت صفویه (اردبیلیه) در حلب به نام «سیّد مهمازی» (د. 926ق) نیز به چشم میخورد و ابن حنبلی به صراحت به «شریف» و حسینی نسب بودن این شخص اشاره کرده است (ابن حنبلی، ج2، ص115-117).
اینکه دقیقاً چه کسانی و در چه زمانی، نسب سیادت کواکبی را جعل کردهاند، نیازمند بررسی دقیقتری است؛ اما نکته جالب دیگر درباره این نسب آن است که با توجه به اینکه نام پدر کواکبی «ابراهیم» بوده، در نسب سیادت ادعایی وی، نام شیخ پاگیر (که مرید شیخ ابراهیم و شخصی خارج از خاندان شیخ صفی بوده) حذف شده و کواکبی مستقیماً به شیخ ابراهیم فرزند خواجه علی (نوه شیخ صفی) وصل شده است.
با این حال، نسب سیادت این مشایخ از منظر دانش انساب، گاه کاملاً مخدوش، یا لااقل از ابهامات جدّی برخوردار است و برخی از علما و مورخان مسلمان، به صورت موردی در سیادت ادعایی برخی از مشایخ فوق تشکیک کردهاند. برای مثال، مورخ دمشقی ابن طولون صالحی (د. 953ق)، به صراحت سیادت احمد رفاعی (د. 578ق)، مؤسس طریقت رفاعیه را رد کرده است (ابن طولون، مفاکهة الخلان فی حوادث الزمان، ص248). ابن عنبه (د. 828ق)، نسبشناس مشهور نیز حسین بن احمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (ع) را، که احمد رفاعی را به وی منسوب داشتهاند، بلا عقب دانسته و گفته است که احمد رفاعی ادعای چنین نسبی نداشته؛ بلکه بعدها پس از وی، بطن سوم از دخترزادگانش این نسب را برایش ادعا کردند (ابن عنبه، الفصول الفخریة فی اصول البریة، ص137).
مطالعه تفصیلی چگونگی و چرایی شکلگیری و گسترش پدیده ادعای سیادت برای مشایخ و مؤسسان طریقتهای صوفیه و بررسی دقیق نسب سیادت ادعایی برای آنها، فرصت دیگری را میطلبد و از حوصله این یادداشت کوتاه خارج است. اما در اینجا نمونه تقریباً منحصربهفردی از پدیده جعل و ادعای نسب سیادت برای یکی از مشایخ صوفیه و خاندانش را به صورت جزئیتر مورد بررسی قرار دادهایم؛ موردی که سند خرقه و اجازه طریقتی وی، به شجره نسب ژنتیکیاش تحریف شده است.
* * *
خاندان کواکبی، از خاندانهای علمی مشهور شهر حلب در چند سده اخیر است که در طول دوره عثمانی، رجال فراوانی (عمدتاً صوفیان و صاحبان مناصب دینی همچون مفتی و قاضی) از میان آنها برخاستند. اما مشهورترین شخصیت علمی این خاندان، عبدالرحمان کواکبی (1265-1320ق / 1849-1902م)، اندیشمند برجسته مسلمان در سده نوزدهم میلادی و صاحب دو کتاب مشهور امّالقری و طبائع الاستبداد است. جدّ اعلای این خاندان، ابویحیی محمد بن ابراهیم کواکبی (د. 897ق) است که در تصوّف، پیرو طریقت صفویه (منسوب به شیخ صفیالدین اردبیلی) بود. چنانکه میدانیم، این طریقت در اواخر سده نهم و در طول سده دهم هجری، به نام طریقت اردبیلیه به شکل چشمگیری در حلب رواج داشت. مورخ حلبی، ابن حنبلی (908-971ق)، در کتاب خود دُرّ الحُبَب في تاريخ اعيان حلب، شرح حال مبسوطی برای کواکبی و شمار دیگری از صوفیان وابسته به طریقت صفویه (اردبیلیه) به دست داده است.
ابویحیی کواکبی اصالتاً از شهر رحبه 1
شهر رحبه يا «رحبة مالک بن طوق»، شهری تاريخی در ساحل راست رود فرات بوده كه امروزه ويرانههای آن نزدیک شهر جديد «ميادين»، در 45 كيلومتری جنوب شرقی شهر «ديرالزور» در سوريه بهجا مانده است.
شهری تاريخی در ناحيه جزيره در ساحل چپ رود فرات بوده كه امروزه در استان «شانلی اورفا» (Şanlıurfa) در جنوب تركيه واقع است و به نام «بيرهجِک» (Birecik) شناخته میشود.
خاندان کواکبی از خاندانهایی است که در دورههای متأخر به «شرف» (سیادت) اشتهار داشتهاند. در منابع محلی حلب و شام، نسب جدّ اعلای خاندان (ابویحیی کواکبی) به شرح زیر ثبت شده است: محمد بن ابراهیم بن علاءالدین علی بن صدرالدین موسی بن صفیالدین اسحاق اردبیلی. در این شجره، کواکبی فرزند شیخ ابراهیم، فرزند علاءالدین علی نوه شیخ صفیالدین اردبیلی (که در منابع فارسی به نام خواجه علی سیاهپوش شناخته میشود) دانسته شده است و چنانکه میدانیم، شیخ صفی نیز از نسل حمزة بن امام موسی کاظم (ع) به شمار آمده است.
صرف نظر از مسئله سیادت شیخ صفی که محل مناقشه پژوهشگران است، اما تحریف جالب و شاید منحصربهفردی که در اینجا رخ داده، آن است که سند خرقه یا اجازه طریقتی ابویحیی کواکبی تا شیخ صفی، به نسب سیادت وی تبدیل شده است. شاهد بر این مسئله آن است که ابن حنبلی در ذیل شرح حال کواکبی، درباره سند خرقه و اجازه طریقتی وی چنین گفته است که او اجازه خود را از شيخ پاگير، و او از شيخ ابراهيم سبتی 3
این شيخ ابراهيم باید فرزند خواجه علي و پدر سلطان جنيد صفوي باشد؛ چنانکه در نسب سیادت کواکبی نیز ادعا شده. اما بر ما مشخص نشد كه وجه نسبت «سبتی» وی چیست؟
طبیعتاً اگر کواکبی در زمان خود به سیادت و بلکه به انتساب خاندانی (و نه طریقتی) خود به شیخ صفی شهرت داشت، این مسئله به هیچ وجه از چشم ابن حنبلی پنهان نمیماند که معاصر فرزندان و نوادگان کواکبی بوده و شرح حال چند تن از آنان را در کتاب خود آورده است. در حالیکه او در همین کتاب، شرح حال شمار دیگری از اشراف و سادات را به دست داده است که در میان آنها حتی یکی از پیروان طریقت صفویه (اردبیلیه) در حلب به نام «سیّد مهمازی» (د. 926ق) نیز به چشم میخورد و ابن حنبلی به صراحت به «شریف» و حسینی نسب بودن این شخص اشاره کرده است (ابن حنبلی، ج2، ص115-117).
اینکه دقیقاً چه کسانی و در چه زمانی، نسب سیادت کواکبی را جعل کردهاند، نیازمند بررسی دقیقتری است؛ اما نکته جالب دیگر درباره این نسب آن است که با توجه به اینکه نام پدر کواکبی «ابراهیم» بوده، در نسب سیادت ادعایی وی، نام شیخ پاگیر (که مرید شیخ ابراهیم و شخصی خارج از خاندان شیخ صفی بوده) حذف شده و کواکبی مستقیماً به شیخ ابراهیم فرزند خواجه علی (نوه شیخ صفی) وصل شده است.
- شهر رحبه يا «رحبة مالک بن طوق»، شهری تاريخی در ساحل راست رود فرات بوده كه امروزه ويرانههای آن نزدیک شهر جديد «ميادين»، در 45 كيلومتری جنوب شرقی شهر «ديرالزور» در سوريه بهجا مانده است.
- شهری تاريخی در ناحيه جزيره در ساحل چپ رود فرات بوده كه امروزه در استان «شانلی اورفا» (Şanlıurfa) در جنوب تركيه واقع است و به نام «بيرهجِک» (Birecik) شناخته میشود.
- این شيخ ابراهيم باید فرزند خواجه علي و پدر سلطان جنيد صفوي باشد؛ چنانکه در نسب سیادت کواکبی نیز ادعا شده. اما بر ما مشخص نشد كه وجه نسبت «سبتی» وی چیست؟
يكشنبه ۲۱ دي ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۰