چکیده: بحر الفوائد متن فارسی کهنی است که نویسنده ناشناختهاش، آن را به شیوه دائرةالمعارف موجزی از علوم دینی و معارف زمانه خود نگاشته است. در متن و نسخههای خطی کتاب، هیچ نشانی از نام نویسنده آن دیده نمیشود و پژوهشگران قبلی از جمله مصحّح آن مرحوم محمدتقی دانشپژوه نیز موفق به شناسایی وی نشدهاند. نویسنده مقاله پیشرو، با ردگیری سرنخهایی که متن کتاب در راستای شناسایی ماهیت مؤلف آن به دست میدهد، همچون مذهب و باورهای دینی مؤلف و تألیف کتاب در نیمه سده ششم هجری در سرزمین شام، و با بهرهگیری از دیگر شواهد درون متنی و برون متنی، به گمانهزنی درباره ماهیت مؤلف بحر الفوائد پرداخته و یکی از فقهای شافعی ساکن شام به نام قطبالدین نیشابوری (505-578ق) را به عنوان مؤلف احتمالی آن پیشنهاد داده است.
کلیدواژهها: متون فارسی؛ متون کهن؛ بحر الفوائد؛ قطبالدین نیشابوری؛ شام؛ احمدیَلیان
کلیدواژهها: متون فارسی؛ متون کهن؛ بحر الفوائد؛ قطبالدین نیشابوری؛ شام؛ احمدیَلیان
تقدیم به دوست فاضل و کتابشناس
آقای محمدمهدی جعفری (طبری)
مقدمه
بحر الفوائد متن فارسی کهنی است از مؤلفی ناشناخته، که به شیوه دائرةالمعارف موجزی از علوم دینی و معارف زمانه، و به عنوان راهنما و دستور العلمی برای امرا و فرمانروایان نگاشته شده است. این متن تاکنون یک بار، به تصحیح زندهیاد محمدتقی دانشپژوه، در ضمن سلسله «مجموعه متون فارسی» تصحیح و از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب، در سال 1345 در تهران منتشر شده است.
بحر الفوائد نامی است که مؤلف برای اثر خود برگزیده. او این اثر را مشتمل بر انواع علوم دانسته و متن آن را به سی و شش «کتاب» تقسیمبندی کرده است. هر یک از این کتابها چند باب (وگاه تنها یک باب) را در برمیگیرد و تعداد آنها به 300 باب میرسد. مؤلف در مقدمه، فهرست مفصل و کاملی از عناوین و موضوعات کتابها و بابهای اثر خود به دست داده است (بحر الفوائد، 1345: 4-11).
کتابهای 36 گانه بحر الفوائد، علوم و موضوعات گوناگونی همچون اخلاق، آداب و اصول و عقاید دینی، برخی ابواب فقهی (از جمله مناسک حج) و سایر معارف رایج زمانه مؤلف را شامل میشود. در این میان، عناوینی همچون کتاب عجائب الدنیا (در جغرافیا و عجایبنگاری)، کتاب الجواهر (در گوهرشناسی) و کتاب جوابات الروم والافرنج (در پاسخ به شبهههای مسیحیان) نیز بهچشم میخورد.
مؤلف کتاب، از علمای اهل سنّت است که چنانکه مرحوم دانشپژوه در مقدمه تصحیح خود اشاره کرده، در عقایدِ دینی، اشعری مسلک بوده. احکام و مسائل فقهی را نیز بیشتر مطابق فقه شافعی و حنفی بیان کرده و البته ظاهراً پیرو مذهب شافعی بوده است (همان: مقدمه تصحیح، 13). با توجه به گستردگی دانش مؤلف، قاعدتاً میبایست از جایگاه علمی ویژهای در زمان خود برخوردار میبوده است.
او در «کتاب مناقب الائمه»، به فضائل امامان مذاهب مشهور اهل سنّت در زمان خود پرداخته و «کتاب نوادر العلماء» را به مختصری از اقوال بزرگان و پیشوایان دینی اختصاص داده است. افزون بر این، نقل قولهای فراوانی نیز از صوفیان دارد و کتاب «حکایات الصالحین» را به داستانهایی از صوفیان مشهور اختصاص داده است. این مسئله تمایلات صوفیانه وی را نشان میدهد.
با این حال، بحر الفوائد از مؤلف آن چهره عالمی بسیار متعصّب و سخت ضدّ شیعی و اسماعیلیستیز به نمایش میگذارد. او یکی از کتابهای 36 گانه اثر خود را «کتاب الردّ علی المُلحدین» نامیده و در آن، تاریخچهای از دعوت اسماعیلیه و فضایح و باورهایشان به دست داده است. در ادامه نیز به صورت پرسش و پاسخ، به ردّ برخی از اعتقادات کلامیشان، که همواره آنها را ملحد میخواند، پرداخته است.
مؤلف در این بخش از اثر خود، با باطنیان و اسماعیلیان و به ویژه حسن صبّاح و پیروان وی (اسماعیلیان نزاری)، به شدّت دشمنی ورزیده است. او همچنین با بیان اینکه «قتل ایشان حلالتر است که آب باران»، به اباحه ریختن خون آنها حکم داده و سلاطین و پادشاهان را به قتل و قتال آنان تحریک کرده است؛ چراکه «خون ملحد ریختن اولیتر است که هفتاد کافر رومی را کشتن» (همان: 361).
در متن کتاب، سرنخهایی وجود دارد که از آنها تاریخ تقریبی نگارش کتاب به دست میآید. از مهمترین این سرنخها آن است که مؤلف در پایان کتاب «سیر الخلفاء»، فهرست خلفای عباسی را با المقتفی لأمر الله (خلافت: 530-555ق) ختم میکند (همان: 342). این مسئله نشان میدهد او نگارش کتاب خود را در دوره خلافت و زمان حیات این خلیفه عباسی، یعنی پیش از سال 555ق به پایان برده است.
او همچنین از جانشین حسن صبّاح به نام «کیا» یاد و اشاره کرده است که «پسر وی را مسلمانان در جیلان بکشتند و امروز پسر دیگر نشسته است» (همان: 348-349). مرحوم دانشپژوه این پسر دیگر را منطبق بر «حسن بن بزرگ امید» (حکومت: 557-561ق) دانسته و بر این اساس احتمال داده است که کتاب در حدود سالهای 552-557ق نوشته شده باشد (همان: مقدمه تصحیح، 13).
نکته بسیار مهم دیگر آن است که مؤلف در مقدمه بحر الفوائد گفته است که آن را به مدت پنج سال در سرزمین شام، و به نام «الب قتلغ جبوغا الغ اتابک ابیسعید ارسلان ابه بن آقسنقر» نگاشته است (همان: 3-4). اما مرحوم دانشپژوه و دیگر پژوهشگرانی که پیش از وی به معرفی این اثر پرداختهاند، موفق به شناسایی این شخص نشدهاند.
از بحر الفوائد تا کنون چهار نسخه خطی شناخته شده است که عبارتاند از: نسخه کتابخانه ملی پاریس به شماره 23 فارسی، کتابت عبدی بن شیخزاده حسام در 979ق (Blochet, 1912: vol.2, p.3)؛ نسخه کتابخانه مجلس به شماره 9362، بیکا و بیتا، از سده هشتم (حافظیان بابلی، 1388: 30/90-91)، که گویا در اصل متعلق به کتابخانه آقای سلطانالقرائی بوده؛ نسخه مجموعه شیرانی به شماره 1529، بیکا و بیتا؛ و نسخه شماره 286W در کتابخانه لیدن (درایتی، 1391: 5/770) که اگرچه بیتاریخ، اما ظاهراً کهنترین نسخه بحر الفوائد است (رؤیت تصاویر نسخه).
مرحوم دانشپژوه در تصحیح متن بحر الفوائد، از دو نسخه کتابخانه پاریس و کتابخانه شخصی سلطانالقرائی (انتقالی به کتابخانه مجلس)، که گویا در آن زمان تنها به این دو نسخه دسترسی داشته، بهره برده است (بحر الفوائد، مقدمه تصحیح، 15). با توجه به امکان دسترسی به دو نسخه دیگر در زمان حال (به ویژه نسخه کهن و ارزشمند لیدن) و نیز وجود اشتباهاتی در متن نسخه چاپی کتاب، که بررسی آنها از حوصله این مقاله خارج است، تصحیح و چاپ دوباره آن ضروری بهنظر میرسد.
ما در این نوشتار، با توجه به ادبیات کتاب و شواهد درون متنی و برون متنی و با در نظر گرفتن سرنخهایی که مؤلف درباره محل و تاریخ تقریبی نگارش اثر خود به دست داده است، به گمانهزنی درباره نویسنده بحر الفوائد پرداخته و تلاش کردهایم تا از میان علمای اهل سنّت ایرانی ساکن شام در سده ششم هجری، شخصی را که میتواند نزدیکترین گزینه به عنوان مؤلف این کتاب باشد، پیشنهاد دهیم.
مُهدیالیه بحر الفوائد کیست؟
پیش از گمانهزمانی درباره نویسنده بحر الفوائد، لازم است به معرفی مُهدیالیه این کتاب، که پژوهشگران قبلی موفق به شناسایی وی نشدهاند، بپردازیم. چنانکه اشاره شد، مؤلف، اثر خود را به نام «الب قتلغ جبوغا الغ اتابک ابیسعید ارسلان ابه بن آقسنقر» نگاشته و از وی با القاب و تعابیر «پادشاه عالِم عادل نصرةالدین عمادالاسلام قطبالدوله و بهاءالملّه شرفالامه قامع الکفرة والمشرکین» و «ظهیر امیرالمؤمنین» یاد کرده است (همان: 3-4).
پژوهشگران قبلی همچون بلوشه و دانشپژوه، پدر مُهدیالیه را همان قسیمالدوله آقسنقر (حکومت: 478-487ق) ـ والی سلجوقی حلب ـ دانستهاند و بر این اساس مُهدیالیه را نیز برادر کوچک عمادالدین زنگی (حکومت: 521-541ق) ـ مؤسس سلسله آلزنگی یا اتابکان موصل و حلب ـ تصوّر کردهاند (همان: مقدمه تصحیح، 12؛ Blochet, vol.2, p.2). در حالیکه آقسنقر یاد شده، فرزندی جز عمادالدین زنگی نداشته است (ابن اثیر، بیتا: 15).
با این حال برخلاف این دیدگاه، با جستجوی سادهای میتوان پی برد که مُهدیالیهِ بحر الفوائد، کسی نمیتواند باشد جز نصرتالدین ارسلانابه (ملقّب به خاصبک) فرزند آقسنقر، از حاکمان خاندان «احمدیَلیان» یا اتابکان مراغه، که فرمانروایان این شهر و بخشهایی از آذربایجان در سده ششم هجری بودهاند.
با استناد به نتایج تحقیقات پژوهشگران قبلی درباره خاندان احمدیلیان 1، ارسلانابه پس از قتل پدرش آقسنقر در سال 527ق، حاکم مراغه گشت و گویا برای مدتی، به استقلال از سلطان سلجوقی، بر این شهر حکمرانی کرد؛ و سرانجام در سال 570ق از دنیا رفت و فرزندش فلکالدین را به جانشینی خود گماشت (زریاب خوئی، 1367: 7/119-121).
عالمان سنّی خراسانی مقیم شام در سده ششم
چنانکه اشاره شد، بحر الفوائد در سالهای میانی سده ششم در سرزمین شام نگاشته شده است. متن دائرةالمعارفگونه اثر نیز جایگاه علمی مؤلف آن را نشان میدهد. از اینرو بهنظر میرسد که نویسنده بحر الفوائد را باید از میان علمای ایرانی و فارسی زبانی که در این دوره از ناحیه ایران یا خراسان بزرگ به شام مهاجرت کرده بودند، جستجو کرد.
چنانکه میدانیم، سرزمین شام در سدههای چهارم و پنجم، در نتیجه روی کار آمدن حکومتهای شیعی بنیحمدان و بنیمرداس در شمال آن و تصرف بخشهای جنوبی آن از سوی خلافت فاطمی، شاهد گسترش تشیع در برخی از مناطق و شهرهای آن همچون حلب، طرابلس، صور، طبریه و شمال فلسطین بوده است. اما با تصرف شام به دست سلجوقیان، چرخ روزگار به نفع اهل سنّت برگشت.
در شهر حلب که برای نزدیک به دویست سال، از نیمه نخست سده چهارم، به تدریج به شهری با اکثریت شیعی و بلکه مهمترین پایگاه تشیع در شام تبدیل شده بود، در سال 517ق، نخستین مدرسه اهل سنّت به نام «شرفیه» (زَجّاجیه در دورههای بعدی)، به دستور والی سلجوقی حلب، بدرالدوله سلیمان بن عبدالجبّار بن ارتق (حکومت: 515-517ق) ساخته شد (ابن شدّاد، 1991م: 1/1/241).
ساخت این مدرسه در آغاز با واکنش و مقاومت شدید جامعه شیعه حلب مواجه شد؛ اما سرانجام با وساطت و همکاری بزرگ شیعیان، شریف زهرة بن علی حسینی (د 540ق)، ساخت مدرسه به پایان رسید (همانجا). شیعیان حلب پیشتر نیز در سال 509ق، نسبت به ساخت نخستین خانقاه صوفیان در این شهر که «بدرالدین لؤلؤ» قصد ساخت آن را داشت، واکنش مشابهی نشان داده و مقاومت کرده بودند (العشماوی، 2010م: 108-109).
در دوره عمادالدین زنگی، مؤسس دولت آلزنگی یا اتابکان موصل، مناسبات حسنهای میان وی و جامعه شیعه حلب وجود داشت و او سیاست مدارا با شیعیان را در پیش گرفته بود. اما فرزند و جانشین وی نورالدین محمود (حکومت: 541-569ق)، با هدف نزدیکی به اهل سنّت و زمینهسازی روانی برای فتح دمشق، سیرهای مخالف با سیره پدر برگزید و به توصیه برخی از علمای اهل سنّت، سیاست مذهبی بسیار سختگیرانهای را در ازای شیعیان حلب در پیش گرفت.
او به موازات سختگیری مذهبی خود نسبت به شیعیان، نهضت ساخت مدارس فقهی اهل سنّت را در حلب و سپس در دمشق و سایر شهرهای شام آغاز کرد؛ بهطوری که در دوره 28 ساله حکومت وی، چهار مدرسه دینی برای تدریس فقه شافعی، و شش یا هفت مدرسه برای تدریس فقه حنفی در شهر حلب ساخته شد (برای آگاهی بیشتر درباره این مدارس بنگرید: ابن شدّاد، 1/1/244-253، 264-278). سیاست ساخت مدارس دینی، که بعدها ایوبیان نیز به شکل گستردهتری آن را ادامه دادند، بیشترین تأثیر را در تحول مذهبی شهر حلب و سرزمین شام از تشیّع به مذاهب اهل سنّت بهجا گذاشت.
نهضت ساخت مدارس فقهی اهل سنّت در شام در این دوره، فضا و انگیزهای را برای بسیاری از علما و فقهای اهل سنّت ایرانی و خراسانی ایجاد کرد تا به قصد تدریس و عهدهدار شدن مناصب علمی این مدارس، به شام مهاجرت کنند. بهطوری که با بررسی نسبتهای مدرّسان و متولّیان مدارس ساخته شده در حلب در دوره نورالدین محمود، میتوان پی برد که تقریباً همه آنها، فقهای سنّی منسوب به شهرهای خراسان و ماوراءالنهر بودهاند.
برخی از این فقها، شهرت بیشتر و جایگاه علمی بالاتری نسبت به دیگران داشتند و معمولاً دارای روابط بسیار نزدیکی با پادشاهان معاصر خود همچون نورالدین محمود و صلاحالدین ایوبی بودند. این پادشاهان، آنان را به تدریس و پذیرش منصب شیخیتِ (در واقع ریاست و تولیت) مدارسی که خود در شهرهای شام میساختند، دعوت میکردند.
از آن جمله میتوان به برهانالدین علی بن حسن بلخی (د. 548ق)، فقیه حنفی اشاره کرد که در سال 518ق به دمشق مهاجرت کرد (ابن عساکر، 1995م: 41/340) و پس از پایان ساخت مدرسه حلاویه، نخستين و مشهورترين مدرسه فقه حنفی در حلب، به دعوت نورالدین محمود، از دمشق برای تدریس در آنجا، به عنوان نخستین مدرّس آن، به حلب مهاجرت کرد (ابن شدّاد، 1/1/265). او در این شهر تلاشهای فراوانی در راستای مقابله با تشیّع انجام داد (ذهبی، 2003م: 11/935).
شخصیت دیگر، علاءالدین عبدالرحمان بن محمود غزنوی حنفي (د. 564ق) است که پس از برهانالدین بلخی، تا پایان عمر خود، تدریس مدرسه حلاویه را برعهده داشت (ابن شدّاد، 1/1/267). نیز باید از رضیالدین محمد بن محمد سرخسی (د. 571ق)، دیگر فقیه حنفی یاد کرد که پس از علاءالدین غزنوی، تدریس در مدرسه حلاویه حلب را ادامه داد (همانجا). او آثار مهمی در فقه حنفی، از جمله کتاب المحیط الرضوی (در چهل مجلّد) داشته است.
شخصیت مشهور دیگر، علاءالدین ابوبکر بن مسعود کاسانی (د. 587ق)، فقیه حنفی از کاسان ماوراءالنهر بود که چندی به بلاد روم مهاجرت کرد و سپس به دعوت نورالدین محمود، برای تدریس در مدرسه حلاویه حلب را پذیرفت؛ و دربارهاش گفتهاند که معتزله و اهل بدعت را بسیار مذمّت میکرد و در دروس خود، به آنها لعن و ناسزا میگفت (ابن عدیم، 2016م: 10/92-93). 2
نگارنده این سطور، از میان شمار فراوان فقها و علمای اهل سنّت که در سده ششم از ایران یا خراسان و ماوراءالنهر به شام مهاجرت داشته و سالهایی از عمر خود را آنجا سپری کرده بودند، فقیهی شافعی به نام «قطبالدین نیشابوری» را، به عنوان کسی که بیش از دیگران میتواند مؤلف احتمالی بحر الفوائد باشد، تشخیص و پیشنهاد میدهد.
قطبالدین نیشابوری کیست؟
بهترین شرح حال از وی را ابن عساکر (د. 571ق) به دست داده است. بر اساس این شرح حال، قطبالدین ابوالمعالی مسعود بن محمّد بن مسعود نیشابوری (505-578ق)، علوم دینی از جمله فقه را در زادگاه خود نیشابور و چندی نیز در مَرو به پایان برد و مدتی در نظامیه نیشابور، به نیابت از ابن بنت جُوینی به تدریس پرداخت. سپس در سال 540ق به دمشق مهاجرت کرد و در مدرسه مجاهدیه این شهر و سپس در زاویه غربی جامع دمشق به تدریس پرداخت. سپس به حلب رفت و در آنجا، در دو مدرسهای که نورالدین محمود و اسدالدین شیرکوه برای وی بنا کردند، به تدریس پرداخت. پس از مدتی از حلب به همدان رفت و تدریس در این شهر را عهدهدار گردید. سپس به دمشق بازگشت و سالهای پایانی عمر خود را در این شهر سپری کرد و پس از مرگ، در مقبرة الصوفیه (قبرستان صوفیه) در غرب دمشق بهخاک سپرده شد (ابن عساکر: 58/13-14).
قطبالدین نیشابوری از جایگاه علمی بالایی در زمان خود برخوردار بود؛ چنانکه به گفته مورخان، «تفرّد برئاسة الشافعیة»، و به گفته ابن نجّار (د. 643ق)، «کان یُقال: إنّه بلغ حدّ الامامة علی صِغَر سِنّه». تاجالدین سُبکی (د. 771ق) نیز درباره وی گفته است: «کان اماماً فی المذهب والخلاف والأصول والتفسیر والوعظ، ادیباً مناظراً»؛ و وی را در اشتهار به فصاحت و بلاغت ستوده است. مورّخان برای وی از کتابی به نام الهادی در فقه یاد کردهاند (سبکی، 1964م: 7/297) که موضوع آن فقه شافعی است. 3
شواهد انطباق مؤلف بحر الفوائد بر قطبالدین نیشابوری
هر یک از شواهد و قراینی که در ادامه برای احتمال انطباق مؤلف بحر الفوائد بر قطبالدین نیشابوری ارائه میگردد، ممکن است به تنهایی برای اثبات این احتمال کافی نباشد. اما مجموع این شواهد و قراین در کنار یکدیگر، میتواند وی را به عنوان نزدیکترین گزینه برای اینکه مؤلف بحر الفوائد باشد، مطرح کند. مهمترین این شواهد و قراین به شرح زیر است:
1. به باور نگارنده این سطور، یکی از سرنخهای مهم برای شناسایی مؤلف بحر الفوائد آن است که او در پایان «کتاب تذکرة الآخرة» از این اثر، چندین قصیده و رباعی از ظفر همدانی، شاعر پارسیسرای سده ششم را نقل کرده است (بحر الفوائد: 441-444) که این اشعار در منابع دیگری دیده نمیشود. در حالیکه در سایر بخشهای کتاب، اشعار فارسی بسیار اندکی، تقریباً شامل یک قطعه و یک رباعی، و البته بدون اشاره به نام سرایندگان آنها، به چشم میخورد (همان، 260، 270).
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا نویسنده بحر الفوائد، از میان سرایندگان پارسیگوی (البته با چشمپوشی از قطعه و رباعی دیگر)، تقریباً به اشعار ظفر همدانی اکتفا کرده است؟ آیا این نکته میتواند بر آشنایی وی با ظفر همدانی یا حتی همنشینی با وی و نقل این اشعار از وی یا دیوانش، دلالت داشته باشد؟
بهنظر میرسد وجود شاهد فوق در بحر الفوائد میتواند به نوعی ارتباط میان مؤلف آن و شهر همدان را برساند؛ و در این صورت این مسئله میتواند قرینهای بر تعلّق این اثر به قطبالدین نیشابوری باشد. چراکه از میان علما و فقهای ایرانی و خراسانی ساکن شام در سده ششم، قطبالدین نیشابوری تنها کسی است که در شرح حال وی، به مهاجرتش به همدان اشاره کردهاند.
برای تعیین بازه زمانی تقریبی مسافرت نیشابوری از حلب به همدان و بازگشت وی به دمشق، باید اشاره کرد که مقصود از مدرسهای که نورالدین محمود برای وی در حلب بنا کرد، «مدرسه نِفریه نوریه» است که در سال 544ق ساخته شد (ابن شدّاد، 1/1/248)؛ و مقصود از مدرسهای که اسدالدین شیرکوه برای وی بنا کرد، مدرسه اسدیه است که اگرچه تاریخ ساخت آن را نمیدانیم (ابن شدّاد، 1/1/253)، اما قاعدتاً باید در حدفاصل 544 تا 564ق (تاریخ مرگ شیرکوه) ساخته شده باشد. بنابراین مهاجرت قطبالدین نیشابوری به همدان، احتمالاً چندی پس از سال 544ق (و پیش از سال 564ق) صورت گرفته و در حدود سال 571ق (تاریخ درگذشت ابن عساکر) به دمشق بازگشته است (ابن عساکر، 58/13). 4
از سوی دیگر، میدانیم که امیر شیرگیر ـ برادر ارسلانابه احمدیلی که مُهدیالیه کتاب بحر الفوائد بوده ـ در سال 549ق با سپاه برادر خود به همراهی اتابک ایلدگز برای تسلیتگویی به سلطان محمد بن محمود سلجوقی (حکومت: 547-554) که همسرش را از دست داده بود، به همدان رفته و چندی آنجا اقامت کرده بودند؛ و همین سلطان به هنگام مرگ (554ق)، پسر کوچک خود را به ارسلانابه سپرده و ارسلانابه، او را با خود به مراغه برده بود (زریاب خوئی، 7/120).
با توجه به اینکه کتاب بحر الفوائد ظاهراً در دوره خلافت المقتفی لأمر الله (530-555ق) به پایان رسیده است (بحر الفوائد: 342)، اگر بپذیریم قطبالدین نیشابوری مؤلف بحر الفوائد بوده، بعید نیست که او در همین سالها، کتاب خود را که پیشتر در شام نوشته بوده، در همدان به ارسلانابه تقدیم کرده باشد. هرچند این احتمال نیز دور از ذهن نیست که نیشابوری از زمان حضور خود در شام، بیارتباط با ارسلانابه نبوده و در همانجا، کتاب خود را به نام وی نگاشته است.
2. شاهد مهم دیگر بر احتمال انتساب بحر الفوائد به قطبالدین نیشابوری آن است که بهاءالدین ابن شدّاد (د 632ق)، مورخ دوره ایوبی، در سیره صلاحالدین ایوبی (حکومت: 569-589ق) نوشته است که قطبالدین نیشابوری برای وی عقیدهنامهای گرد آورده بود تا صلاحالدین، هرآنچه را که در این باب (معارف و عقاید) بدان نیاز داشت، به آن (عقیدهنامه) مراجعه کند؛ و او از شدّت اهتمام خود به آن، آن را به فرزندان خردسال خود میآموخت تا از کودکی، در ذهن آنها رسوخ کند؛ و من آن [عقیدهنامه] را دیدم که فرزندان صلاحالدین آن را نزد پدر از حفظ میخواندند (بهاءالدین ابن شدّاد، بیتا، 25-26).
بلوشه در فهرست نسخ خطی فارسی کتابخانه ملی پاریس درباره بحر الفوائد ابراز عقیده کرده است که: از طرح و محتوای بحر الفوائد چنین برمیآید که این کتاب به منظور آموزش عمومی شاهزادهای که وقت کافی برای پرداختن به جزئیات را نداشته، تدوین شده است (Blochet, vol.2, p.2). این اظهار نظر میتواند منطبق بر توصیفی باشد که بهاءالدین ابن شدّاد درباره عقیدهنامه یا معارفنامه تهیه شده برای صلاحالدین، به دست داده است.
البته طبیعتاً به این استدلال ممکن است این اشکال گرفته شود که بحر الفوائد اثری فارسی است؛ اما کتاب نیشابوری برای صلاحالدین، به احتمال زیاد اثری عربی بوده است. این اشکال را میتوان چنین پاسخ داد که ممکن است نیشابوری پس از بازگشت از همدان به دمشق، تحریری عربی از بحر الفوائد ساخته و آن را به صلاحالدین تقدیم کرده است. وجود متون مهم دیگری از سدههای پنجم و ششم هجری، همچون التفهیم ابوریحان بیرونی و گیهانشناخت قطّان مروزی که مؤلفان آنها، تحریری فارسی و عربی از آثار ساخته بودند، میتواند رواج این مسئله را در آن دوره نشان دهد.
همچنین نباید فراموش کرد که رویکرد اسماعیلیستیزانه کتاب بحر الفوائد، که نورالدین محمود بن زنگی و بلکه بیشتر از وی صلاحالدین ایوبی، آن را در پیش گرفته بودند و به جدّیت دنبال میکردند، ممکن است آنها در این رویکرد تحت تأثیر علمای متعصبی همچون همین قطبالدین نیشابوری قرار گرفته باشند و اگر بپذیریم عقیدهنامه یا معرفتنامهای که نیشابوری برای صلاحالدین نگاشته بود، همان بحر الفوائد یا تحریر دیگری از آن بوده، این مسئله میتواند نشاندهنده تأثیرگذاری این کتاب بر صلاحالدین و تفسیرگر سیاست اسماعیلیستیزانه وی باشد.
3. چنانکه اشاره شد، قطبالدین نیشابوری کتابی به نام الهادی در فقه مذهب شافعی داشته است. هرچند بحر الفوائد، ابواب فقهی کمی دارد، اما در میان مباحث فقهی آن، میتوان عبارتهایی را یافت که معادل یا برگردان عربی آنها، در الهادی نیز به چشم میخورد. به عنوان نمونه، در مقایسه میان کتاب «مناسک حج» از بحر الفوائد با «کتاب الحجّ» در الهادی فی الفقه اثر نیشابوری، هرچند اختلافهایی میان دو متن از جهت ترتیب موضوعات یا تفصیل و تلخیص مطالب وجود دارد؛ اما احکام و مسائل فقهی تا حدود زیادی نزدیک و گاه کاملاً منطبق بر یکدیگر است که در اینجا، نمونههایی از تشابه دو متن بحر الفوائد و کتاب الهادی (مطابق نسخه گنجینه ایاصوفیا) در مسائل فقهی حج را ارائه میکنیم:
نتیجهگیری
تا زمان یافت شدن مدرک و سند تاریخی محکم و قطعی برای بازیابی مؤلف کتاب بحر الفوائد، بهنظر میرسد که بتوان قطبالدین نیشابوری فقیه شافعی سده ششم را نزدیکترین گزینه به عنوان مؤلف احتمالی این اثر به شمار آورد. بیشتر علمای اهل سنّتِ ایرانی و خراسانی که در این دوره ساکن شام بودهاند، مذهب حنفی داشتهاند؛ اما نیشابوری بر مذهب شافعی بوده و بخشهای فقهی بحر الفوائد نیز مطابق این مذهب نوشته شده و حتی عبارتهای مشابهی در کتاب الهادی فی الفقه ـ تألیف فقهی نیشابوری ـ دارد.
همچنین از میان این علما، قطبالدین نیشابوری تنها کسی است که چندی در همدان زیسته است و وجود حجم قابل توجهی از اشعار ظفر همدانی در بحر الفوائد، به نوعی نشاندهنده ارتباط مؤلف این اثر با شهر همدان است. نیشابوری همچنین کاملاً معاصر ارسلانابه احمدیلی ـ مُهدیالیه کتاب بحر الفوائد ـ بوده و با حاکمان شام همچون نورالدین محمود بن زنگی و صلاحالدین ایوبی، ارتباطی نزدیک و بر آنها تأثیرگذاری داشته است و رویکرد ضد اسماعیلی کتاب بحر الفوائد با سیاستهای اسماعیلیستیزانه این دو پادشاه، قابل جمع است.
فهرست منابع و مآخذ
1. ابن اثیر، علی بن محمّد (بیتا)، التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکیة، تحقیق: عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره: دار الکتب الحدیثة.
2. ابن شدّاد، محمّد بن علی (1991م)، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة، تحقیق: یحیی عَبّارة، دمشق: وزارة الثقافة.
3. ابن عدیم، عمر بن احمد (2016م)، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، تحقیق: المهدی عید الرواضیة، لندن: مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامی.
4. ابن عساکر، علی بن حسن (1995م)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر.
5. بحر الفوائد (1345)، تصحیح: محمدتقی دانشپژوه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
6. بهاءالدین ابن شدّاد، یوسف بن رافع (بیتا)، النوادر السلطانیة والمحاسن الیوسفیة، تحقیق: محمد محمود صبح، (بیجا)، الدار القومیة للطباعة والنشر.
7. حافظیان بابلی، ابوالفضل (1388)، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (ج30)، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
8. درایتی، مصطفی (1391)، فهرستگان نسخههای خطی ایران (فنخا)، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
9. ذهبی، محمد بن احمد (2003م)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الاسلامی.
10. زریاب خوئی، عباس (1367)، «احمدیلیان»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
11. السبکی، عبدالوهّاب بن علی (1964م)، طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق: محمود الطناحی و عبدالفتّاح الحلو، دار احیاء الکتب العربیة.
12. العشماوی، شیرین (2010م)، کتابات ابن ابیطی الحلبی فی المصادر الاسلامیة، القاهرة: مکتبة الثقافة الدینیة.
13. نیشابوری، مسعود بن محمد (622ق)، کتاب الهادی فی الفقه، نسخه خطی شماره 1509 در گنجینه ایاصوفیا (انتقالی به کتابخانه سلیمانیه استانبول).
14. Blochet, E. (1912), Catalogue des Manuscrits Persans de la Biblotheque Nationale, Paris, Reunion Des Bibliotheques Nationales.
آقای محمدمهدی جعفری (طبری)
مقدمه
بحر الفوائد متن فارسی کهنی است از مؤلفی ناشناخته، که به شیوه دائرةالمعارف موجزی از علوم دینی و معارف زمانه، و به عنوان راهنما و دستور العلمی برای امرا و فرمانروایان نگاشته شده است. این متن تاکنون یک بار، به تصحیح زندهیاد محمدتقی دانشپژوه، در ضمن سلسله «مجموعه متون فارسی» تصحیح و از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب، در سال 1345 در تهران منتشر شده است.
بحر الفوائد نامی است که مؤلف برای اثر خود برگزیده. او این اثر را مشتمل بر انواع علوم دانسته و متن آن را به سی و شش «کتاب» تقسیمبندی کرده است. هر یک از این کتابها چند باب (وگاه تنها یک باب) را در برمیگیرد و تعداد آنها به 300 باب میرسد. مؤلف در مقدمه، فهرست مفصل و کاملی از عناوین و موضوعات کتابها و بابهای اثر خود به دست داده است (بحر الفوائد، 1345: 4-11).
کتابهای 36 گانه بحر الفوائد، علوم و موضوعات گوناگونی همچون اخلاق، آداب و اصول و عقاید دینی، برخی ابواب فقهی (از جمله مناسک حج) و سایر معارف رایج زمانه مؤلف را شامل میشود. در این میان، عناوینی همچون کتاب عجائب الدنیا (در جغرافیا و عجایبنگاری)، کتاب الجواهر (در گوهرشناسی) و کتاب جوابات الروم والافرنج (در پاسخ به شبهههای مسیحیان) نیز بهچشم میخورد.
مؤلف کتاب، از علمای اهل سنّت است که چنانکه مرحوم دانشپژوه در مقدمه تصحیح خود اشاره کرده، در عقایدِ دینی، اشعری مسلک بوده. احکام و مسائل فقهی را نیز بیشتر مطابق فقه شافعی و حنفی بیان کرده و البته ظاهراً پیرو مذهب شافعی بوده است (همان: مقدمه تصحیح، 13). با توجه به گستردگی دانش مؤلف، قاعدتاً میبایست از جایگاه علمی ویژهای در زمان خود برخوردار میبوده است.
او در «کتاب مناقب الائمه»، به فضائل امامان مذاهب مشهور اهل سنّت در زمان خود پرداخته و «کتاب نوادر العلماء» را به مختصری از اقوال بزرگان و پیشوایان دینی اختصاص داده است. افزون بر این، نقل قولهای فراوانی نیز از صوفیان دارد و کتاب «حکایات الصالحین» را به داستانهایی از صوفیان مشهور اختصاص داده است. این مسئله تمایلات صوفیانه وی را نشان میدهد.
با این حال، بحر الفوائد از مؤلف آن چهره عالمی بسیار متعصّب و سخت ضدّ شیعی و اسماعیلیستیز به نمایش میگذارد. او یکی از کتابهای 36 گانه اثر خود را «کتاب الردّ علی المُلحدین» نامیده و در آن، تاریخچهای از دعوت اسماعیلیه و فضایح و باورهایشان به دست داده است. در ادامه نیز به صورت پرسش و پاسخ، به ردّ برخی از اعتقادات کلامیشان، که همواره آنها را ملحد میخواند، پرداخته است.
مؤلف در این بخش از اثر خود، با باطنیان و اسماعیلیان و به ویژه حسن صبّاح و پیروان وی (اسماعیلیان نزاری)، به شدّت دشمنی ورزیده است. او همچنین با بیان اینکه «قتل ایشان حلالتر است که آب باران»، به اباحه ریختن خون آنها حکم داده و سلاطین و پادشاهان را به قتل و قتال آنان تحریک کرده است؛ چراکه «خون ملحد ریختن اولیتر است که هفتاد کافر رومی را کشتن» (همان: 361).
در متن کتاب، سرنخهایی وجود دارد که از آنها تاریخ تقریبی نگارش کتاب به دست میآید. از مهمترین این سرنخها آن است که مؤلف در پایان کتاب «سیر الخلفاء»، فهرست خلفای عباسی را با المقتفی لأمر الله (خلافت: 530-555ق) ختم میکند (همان: 342). این مسئله نشان میدهد او نگارش کتاب خود را در دوره خلافت و زمان حیات این خلیفه عباسی، یعنی پیش از سال 555ق به پایان برده است.
او همچنین از جانشین حسن صبّاح به نام «کیا» یاد و اشاره کرده است که «پسر وی را مسلمانان در جیلان بکشتند و امروز پسر دیگر نشسته است» (همان: 348-349). مرحوم دانشپژوه این پسر دیگر را منطبق بر «حسن بن بزرگ امید» (حکومت: 557-561ق) دانسته و بر این اساس احتمال داده است که کتاب در حدود سالهای 552-557ق نوشته شده باشد (همان: مقدمه تصحیح، 13).
نکته بسیار مهم دیگر آن است که مؤلف در مقدمه بحر الفوائد گفته است که آن را به مدت پنج سال در سرزمین شام، و به نام «الب قتلغ جبوغا الغ اتابک ابیسعید ارسلان ابه بن آقسنقر» نگاشته است (همان: 3-4). اما مرحوم دانشپژوه و دیگر پژوهشگرانی که پیش از وی به معرفی این اثر پرداختهاند، موفق به شناسایی این شخص نشدهاند.
از بحر الفوائد تا کنون چهار نسخه خطی شناخته شده است که عبارتاند از: نسخه کتابخانه ملی پاریس به شماره 23 فارسی، کتابت عبدی بن شیخزاده حسام در 979ق (Blochet, 1912: vol.2, p.3)؛ نسخه کتابخانه مجلس به شماره 9362، بیکا و بیتا، از سده هشتم (حافظیان بابلی، 1388: 30/90-91)، که گویا در اصل متعلق به کتابخانه آقای سلطانالقرائی بوده؛ نسخه مجموعه شیرانی به شماره 1529، بیکا و بیتا؛ و نسخه شماره 286W در کتابخانه لیدن (درایتی، 1391: 5/770) که اگرچه بیتاریخ، اما ظاهراً کهنترین نسخه بحر الفوائد است (رؤیت تصاویر نسخه).
مرحوم دانشپژوه در تصحیح متن بحر الفوائد، از دو نسخه کتابخانه پاریس و کتابخانه شخصی سلطانالقرائی (انتقالی به کتابخانه مجلس)، که گویا در آن زمان تنها به این دو نسخه دسترسی داشته، بهره برده است (بحر الفوائد، مقدمه تصحیح، 15). با توجه به امکان دسترسی به دو نسخه دیگر در زمان حال (به ویژه نسخه کهن و ارزشمند لیدن) و نیز وجود اشتباهاتی در متن نسخه چاپی کتاب، که بررسی آنها از حوصله این مقاله خارج است، تصحیح و چاپ دوباره آن ضروری بهنظر میرسد.
ما در این نوشتار، با توجه به ادبیات کتاب و شواهد درون متنی و برون متنی و با در نظر گرفتن سرنخهایی که مؤلف درباره محل و تاریخ تقریبی نگارش اثر خود به دست داده است، به گمانهزنی درباره نویسنده بحر الفوائد پرداخته و تلاش کردهایم تا از میان علمای اهل سنّت ایرانی ساکن شام در سده ششم هجری، شخصی را که میتواند نزدیکترین گزینه به عنوان مؤلف این کتاب باشد، پیشنهاد دهیم.
مُهدیالیه بحر الفوائد کیست؟
پیش از گمانهزمانی درباره نویسنده بحر الفوائد، لازم است به معرفی مُهدیالیه این کتاب، که پژوهشگران قبلی موفق به شناسایی وی نشدهاند، بپردازیم. چنانکه اشاره شد، مؤلف، اثر خود را به نام «الب قتلغ جبوغا الغ اتابک ابیسعید ارسلان ابه بن آقسنقر» نگاشته و از وی با القاب و تعابیر «پادشاه عالِم عادل نصرةالدین عمادالاسلام قطبالدوله و بهاءالملّه شرفالامه قامع الکفرة والمشرکین» و «ظهیر امیرالمؤمنین» یاد کرده است (همان: 3-4).
پژوهشگران قبلی همچون بلوشه و دانشپژوه، پدر مُهدیالیه را همان قسیمالدوله آقسنقر (حکومت: 478-487ق) ـ والی سلجوقی حلب ـ دانستهاند و بر این اساس مُهدیالیه را نیز برادر کوچک عمادالدین زنگی (حکومت: 521-541ق) ـ مؤسس سلسله آلزنگی یا اتابکان موصل و حلب ـ تصوّر کردهاند (همان: مقدمه تصحیح، 12؛ Blochet, vol.2, p.2). در حالیکه آقسنقر یاد شده، فرزندی جز عمادالدین زنگی نداشته است (ابن اثیر، بیتا: 15).
با این حال برخلاف این دیدگاه، با جستجوی سادهای میتوان پی برد که مُهدیالیهِ بحر الفوائد، کسی نمیتواند باشد جز نصرتالدین ارسلانابه (ملقّب به خاصبک) فرزند آقسنقر، از حاکمان خاندان «احمدیَلیان» یا اتابکان مراغه، که فرمانروایان این شهر و بخشهایی از آذربایجان در سده ششم هجری بودهاند.
با استناد به نتایج تحقیقات پژوهشگران قبلی درباره خاندان احمدیلیان 1
نخستین و مفصّلترین پژوهش نوین به زبان فارسی درباره این خاندان را احمد کسروی در گفتار سوم کتاب ارزشمند خود شهریاران گمنام انجام داده است. همچنین در همین زمینه میتوان به مدخل «احمدیلیان» به قلم مرحوم عباس زریاب خوئی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی اشاره کرد.
عالمان سنّی خراسانی مقیم شام در سده ششم
چنانکه اشاره شد، بحر الفوائد در سالهای میانی سده ششم در سرزمین شام نگاشته شده است. متن دائرةالمعارفگونه اثر نیز جایگاه علمی مؤلف آن را نشان میدهد. از اینرو بهنظر میرسد که نویسنده بحر الفوائد را باید از میان علمای ایرانی و فارسی زبانی که در این دوره از ناحیه ایران یا خراسان بزرگ به شام مهاجرت کرده بودند، جستجو کرد.
چنانکه میدانیم، سرزمین شام در سدههای چهارم و پنجم، در نتیجه روی کار آمدن حکومتهای شیعی بنیحمدان و بنیمرداس در شمال آن و تصرف بخشهای جنوبی آن از سوی خلافت فاطمی، شاهد گسترش تشیع در برخی از مناطق و شهرهای آن همچون حلب، طرابلس، صور، طبریه و شمال فلسطین بوده است. اما با تصرف شام به دست سلجوقیان، چرخ روزگار به نفع اهل سنّت برگشت.
در شهر حلب که برای نزدیک به دویست سال، از نیمه نخست سده چهارم، به تدریج به شهری با اکثریت شیعی و بلکه مهمترین پایگاه تشیع در شام تبدیل شده بود، در سال 517ق، نخستین مدرسه اهل سنّت به نام «شرفیه» (زَجّاجیه در دورههای بعدی)، به دستور والی سلجوقی حلب، بدرالدوله سلیمان بن عبدالجبّار بن ارتق (حکومت: 515-517ق) ساخته شد (ابن شدّاد، 1991م: 1/1/241).
ساخت این مدرسه در آغاز با واکنش و مقاومت شدید جامعه شیعه حلب مواجه شد؛ اما سرانجام با وساطت و همکاری بزرگ شیعیان، شریف زهرة بن علی حسینی (د 540ق)، ساخت مدرسه به پایان رسید (همانجا). شیعیان حلب پیشتر نیز در سال 509ق، نسبت به ساخت نخستین خانقاه صوفیان در این شهر که «بدرالدین لؤلؤ» قصد ساخت آن را داشت، واکنش مشابهی نشان داده و مقاومت کرده بودند (العشماوی، 2010م: 108-109).
در دوره عمادالدین زنگی، مؤسس دولت آلزنگی یا اتابکان موصل، مناسبات حسنهای میان وی و جامعه شیعه حلب وجود داشت و او سیاست مدارا با شیعیان را در پیش گرفته بود. اما فرزند و جانشین وی نورالدین محمود (حکومت: 541-569ق)، با هدف نزدیکی به اهل سنّت و زمینهسازی روانی برای فتح دمشق، سیرهای مخالف با سیره پدر برگزید و به توصیه برخی از علمای اهل سنّت، سیاست مذهبی بسیار سختگیرانهای را در ازای شیعیان حلب در پیش گرفت.
او به موازات سختگیری مذهبی خود نسبت به شیعیان، نهضت ساخت مدارس فقهی اهل سنّت را در حلب و سپس در دمشق و سایر شهرهای شام آغاز کرد؛ بهطوری که در دوره 28 ساله حکومت وی، چهار مدرسه دینی برای تدریس فقه شافعی، و شش یا هفت مدرسه برای تدریس فقه حنفی در شهر حلب ساخته شد (برای آگاهی بیشتر درباره این مدارس بنگرید: ابن شدّاد، 1/1/244-253، 264-278). سیاست ساخت مدارس دینی، که بعدها ایوبیان نیز به شکل گستردهتری آن را ادامه دادند، بیشترین تأثیر را در تحول مذهبی شهر حلب و سرزمین شام از تشیّع به مذاهب اهل سنّت بهجا گذاشت.
نهضت ساخت مدارس فقهی اهل سنّت در شام در این دوره، فضا و انگیزهای را برای بسیاری از علما و فقهای اهل سنّت ایرانی و خراسانی ایجاد کرد تا به قصد تدریس و عهدهدار شدن مناصب علمی این مدارس، به شام مهاجرت کنند. بهطوری که با بررسی نسبتهای مدرّسان و متولّیان مدارس ساخته شده در حلب در دوره نورالدین محمود، میتوان پی برد که تقریباً همه آنها، فقهای سنّی منسوب به شهرهای خراسان و ماوراءالنهر بودهاند.
برخی از این فقها، شهرت بیشتر و جایگاه علمی بالاتری نسبت به دیگران داشتند و معمولاً دارای روابط بسیار نزدیکی با پادشاهان معاصر خود همچون نورالدین محمود و صلاحالدین ایوبی بودند. این پادشاهان، آنان را به تدریس و پذیرش منصب شیخیتِ (در واقع ریاست و تولیت) مدارسی که خود در شهرهای شام میساختند، دعوت میکردند.
از آن جمله میتوان به برهانالدین علی بن حسن بلخی (د. 548ق)، فقیه حنفی اشاره کرد که در سال 518ق به دمشق مهاجرت کرد (ابن عساکر، 1995م: 41/340) و پس از پایان ساخت مدرسه حلاویه، نخستين و مشهورترين مدرسه فقه حنفی در حلب، به دعوت نورالدین محمود، از دمشق برای تدریس در آنجا، به عنوان نخستین مدرّس آن، به حلب مهاجرت کرد (ابن شدّاد، 1/1/265). او در این شهر تلاشهای فراوانی در راستای مقابله با تشیّع انجام داد (ذهبی، 2003م: 11/935).
شخصیت دیگر، علاءالدین عبدالرحمان بن محمود غزنوی حنفي (د. 564ق) است که پس از برهانالدین بلخی، تا پایان عمر خود، تدریس مدرسه حلاویه را برعهده داشت (ابن شدّاد، 1/1/267). نیز باید از رضیالدین محمد بن محمد سرخسی (د. 571ق)، دیگر فقیه حنفی یاد کرد که پس از علاءالدین غزنوی، تدریس در مدرسه حلاویه حلب را ادامه داد (همانجا). او آثار مهمی در فقه حنفی، از جمله کتاب المحیط الرضوی (در چهل مجلّد) داشته است.
شخصیت مشهور دیگر، علاءالدین ابوبکر بن مسعود کاسانی (د. 587ق)، فقیه حنفی از کاسان ماوراءالنهر بود که چندی به بلاد روم مهاجرت کرد و سپس به دعوت نورالدین محمود، برای تدریس در مدرسه حلاویه حلب را پذیرفت؛ و دربارهاش گفتهاند که معتزله و اهل بدعت را بسیار مذمّت میکرد و در دروس خود، به آنها لعن و ناسزا میگفت (ابن عدیم، 2016م: 10/92-93). 2
علاءالدین كاسانی دارای تألیفاتی بوده است؛ از جمله: بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، در شرح کتاب تحفة الفقهاءِ شیخ خود علاءالدین سمرقندی (د. حدود 540ق)؛ المعتمد من المعتقد (که نسخهای از آن در کتابخانه چستربیتی نگهداری میشود)؛ و السلطان المبین فی اصول الدین.
نگارنده این سطور، از میان شمار فراوان فقها و علمای اهل سنّت که در سده ششم از ایران یا خراسان و ماوراءالنهر به شام مهاجرت داشته و سالهایی از عمر خود را آنجا سپری کرده بودند، فقیهی شافعی به نام «قطبالدین نیشابوری» را، به عنوان کسی که بیش از دیگران میتواند مؤلف احتمالی بحر الفوائد باشد، تشخیص و پیشنهاد میدهد.
قطبالدین نیشابوری کیست؟
بهترین شرح حال از وی را ابن عساکر (د. 571ق) به دست داده است. بر اساس این شرح حال، قطبالدین ابوالمعالی مسعود بن محمّد بن مسعود نیشابوری (505-578ق)، علوم دینی از جمله فقه را در زادگاه خود نیشابور و چندی نیز در مَرو به پایان برد و مدتی در نظامیه نیشابور، به نیابت از ابن بنت جُوینی به تدریس پرداخت. سپس در سال 540ق به دمشق مهاجرت کرد و در مدرسه مجاهدیه این شهر و سپس در زاویه غربی جامع دمشق به تدریس پرداخت. سپس به حلب رفت و در آنجا، در دو مدرسهای که نورالدین محمود و اسدالدین شیرکوه برای وی بنا کردند، به تدریس پرداخت. پس از مدتی از حلب به همدان رفت و تدریس در این شهر را عهدهدار گردید. سپس به دمشق بازگشت و سالهای پایانی عمر خود را در این شهر سپری کرد و پس از مرگ، در مقبرة الصوفیه (قبرستان صوفیه) در غرب دمشق بهخاک سپرده شد (ابن عساکر: 58/13-14).
قطبالدین نیشابوری از جایگاه علمی بالایی در زمان خود برخوردار بود؛ چنانکه به گفته مورخان، «تفرّد برئاسة الشافعیة»، و به گفته ابن نجّار (د. 643ق)، «کان یُقال: إنّه بلغ حدّ الامامة علی صِغَر سِنّه». تاجالدین سُبکی (د. 771ق) نیز درباره وی گفته است: «کان اماماً فی المذهب والخلاف والأصول والتفسیر والوعظ، ادیباً مناظراً»؛ و وی را در اشتهار به فصاحت و بلاغت ستوده است. مورّخان برای وی از کتابی به نام الهادی در فقه یاد کردهاند (سبکی، 1964م: 7/297) که موضوع آن فقه شافعی است. 3
نگارنده این سطور لااقل سه نسخه خطی از این اثر سراغ دارد که عبارتاند از: نسخه گنجینه ایاصوفیا به شماره 1509 در کتابخانه سلیمانیه استانبول؛ نسخه کتابخانه شهرداری اسکندریه به شماره 45 فقه شافعی؛ و نسخه مرکز ملک فیصل ریاض به شماره ب14924-14927.
شواهد انطباق مؤلف بحر الفوائد بر قطبالدین نیشابوری
هر یک از شواهد و قراینی که در ادامه برای احتمال انطباق مؤلف بحر الفوائد بر قطبالدین نیشابوری ارائه میگردد، ممکن است به تنهایی برای اثبات این احتمال کافی نباشد. اما مجموع این شواهد و قراین در کنار یکدیگر، میتواند وی را به عنوان نزدیکترین گزینه برای اینکه مؤلف بحر الفوائد باشد، مطرح کند. مهمترین این شواهد و قراین به شرح زیر است:
1. به باور نگارنده این سطور، یکی از سرنخهای مهم برای شناسایی مؤلف بحر الفوائد آن است که او در پایان «کتاب تذکرة الآخرة» از این اثر، چندین قصیده و رباعی از ظفر همدانی، شاعر پارسیسرای سده ششم را نقل کرده است (بحر الفوائد: 441-444) که این اشعار در منابع دیگری دیده نمیشود. در حالیکه در سایر بخشهای کتاب، اشعار فارسی بسیار اندکی، تقریباً شامل یک قطعه و یک رباعی، و البته بدون اشاره به نام سرایندگان آنها، به چشم میخورد (همان، 260، 270).
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا نویسنده بحر الفوائد، از میان سرایندگان پارسیگوی (البته با چشمپوشی از قطعه و رباعی دیگر)، تقریباً به اشعار ظفر همدانی اکتفا کرده است؟ آیا این نکته میتواند بر آشنایی وی با ظفر همدانی یا حتی همنشینی با وی و نقل این اشعار از وی یا دیوانش، دلالت داشته باشد؟
بهنظر میرسد وجود شاهد فوق در بحر الفوائد میتواند به نوعی ارتباط میان مؤلف آن و شهر همدان را برساند؛ و در این صورت این مسئله میتواند قرینهای بر تعلّق این اثر به قطبالدین نیشابوری باشد. چراکه از میان علما و فقهای ایرانی و خراسانی ساکن شام در سده ششم، قطبالدین نیشابوری تنها کسی است که در شرح حال وی، به مهاجرتش به همدان اشاره کردهاند.
برای تعیین بازه زمانی تقریبی مسافرت نیشابوری از حلب به همدان و بازگشت وی به دمشق، باید اشاره کرد که مقصود از مدرسهای که نورالدین محمود برای وی در حلب بنا کرد، «مدرسه نِفریه نوریه» است که در سال 544ق ساخته شد (ابن شدّاد، 1/1/248)؛ و مقصود از مدرسهای که اسدالدین شیرکوه برای وی بنا کرد، مدرسه اسدیه است که اگرچه تاریخ ساخت آن را نمیدانیم (ابن شدّاد، 1/1/253)، اما قاعدتاً باید در حدفاصل 544 تا 564ق (تاریخ مرگ شیرکوه) ساخته شده باشد. بنابراین مهاجرت قطبالدین نیشابوری به همدان، احتمالاً چندی پس از سال 544ق (و پیش از سال 564ق) صورت گرفته و در حدود سال 571ق (تاریخ درگذشت ابن عساکر) به دمشق بازگشته است (ابن عساکر، 58/13). 4
ابن عساکر به باقی ماندن قطبالدین نیشابوری در همدان تا زمان خود اشاره کرده و عبارت او چنین است: «... ثم خرج من حلب ومضی الی هَمَذان، وتولّی بها التدریس، وهو بها الی الآن، له قبول.» با این حال، در ادامه همین سخن، به بازگشت نیشابوری به دمشق و تدریس وی در زاویه غربی جامع دمشق اشاره شده و جزئیات وفات و دفن وی در این شهر آمده است. با توجه به اینکه نیشابوری تقریباً هفت سال پس از ابن عساکر از دنیا رفته، باید توجه داشت که این توضیحات، از تعلیقات و افزودههایِ فرزند نویسنده تاریخ دمشق، «فخرالدین ابن عساکر» بر تاریخ پدر خود است و مصحّح متن، بدون توجّه به این نکته، این توضیحات را بدون تفکیک از متن اصلی درج کرده است.
از سوی دیگر، میدانیم که امیر شیرگیر ـ برادر ارسلانابه احمدیلی که مُهدیالیه کتاب بحر الفوائد بوده ـ در سال 549ق با سپاه برادر خود به همراهی اتابک ایلدگز برای تسلیتگویی به سلطان محمد بن محمود سلجوقی (حکومت: 547-554) که همسرش را از دست داده بود، به همدان رفته و چندی آنجا اقامت کرده بودند؛ و همین سلطان به هنگام مرگ (554ق)، پسر کوچک خود را به ارسلانابه سپرده و ارسلانابه، او را با خود به مراغه برده بود (زریاب خوئی، 7/120).
با توجه به اینکه کتاب بحر الفوائد ظاهراً در دوره خلافت المقتفی لأمر الله (530-555ق) به پایان رسیده است (بحر الفوائد: 342)، اگر بپذیریم قطبالدین نیشابوری مؤلف بحر الفوائد بوده، بعید نیست که او در همین سالها، کتاب خود را که پیشتر در شام نوشته بوده، در همدان به ارسلانابه تقدیم کرده باشد. هرچند این احتمال نیز دور از ذهن نیست که نیشابوری از زمان حضور خود در شام، بیارتباط با ارسلانابه نبوده و در همانجا، کتاب خود را به نام وی نگاشته است.
2. شاهد مهم دیگر بر احتمال انتساب بحر الفوائد به قطبالدین نیشابوری آن است که بهاءالدین ابن شدّاد (د 632ق)، مورخ دوره ایوبی، در سیره صلاحالدین ایوبی (حکومت: 569-589ق) نوشته است که قطبالدین نیشابوری برای وی عقیدهنامهای گرد آورده بود تا صلاحالدین، هرآنچه را که در این باب (معارف و عقاید) بدان نیاز داشت، به آن (عقیدهنامه) مراجعه کند؛ و او از شدّت اهتمام خود به آن، آن را به فرزندان خردسال خود میآموخت تا از کودکی، در ذهن آنها رسوخ کند؛ و من آن [عقیدهنامه] را دیدم که فرزندان صلاحالدین آن را نزد پدر از حفظ میخواندند (بهاءالدین ابن شدّاد، بیتا، 25-26).
بلوشه در فهرست نسخ خطی فارسی کتابخانه ملی پاریس درباره بحر الفوائد ابراز عقیده کرده است که: از طرح و محتوای بحر الفوائد چنین برمیآید که این کتاب به منظور آموزش عمومی شاهزادهای که وقت کافی برای پرداختن به جزئیات را نداشته، تدوین شده است (Blochet, vol.2, p.2). این اظهار نظر میتواند منطبق بر توصیفی باشد که بهاءالدین ابن شدّاد درباره عقیدهنامه یا معارفنامه تهیه شده برای صلاحالدین، به دست داده است.
البته طبیعتاً به این استدلال ممکن است این اشکال گرفته شود که بحر الفوائد اثری فارسی است؛ اما کتاب نیشابوری برای صلاحالدین، به احتمال زیاد اثری عربی بوده است. این اشکال را میتوان چنین پاسخ داد که ممکن است نیشابوری پس از بازگشت از همدان به دمشق، تحریری عربی از بحر الفوائد ساخته و آن را به صلاحالدین تقدیم کرده است. وجود متون مهم دیگری از سدههای پنجم و ششم هجری، همچون التفهیم ابوریحان بیرونی و گیهانشناخت قطّان مروزی که مؤلفان آنها، تحریری فارسی و عربی از آثار ساخته بودند، میتواند رواج این مسئله را در آن دوره نشان دهد.
همچنین نباید فراموش کرد که رویکرد اسماعیلیستیزانه کتاب بحر الفوائد، که نورالدین محمود بن زنگی و بلکه بیشتر از وی صلاحالدین ایوبی، آن را در پیش گرفته بودند و به جدّیت دنبال میکردند، ممکن است آنها در این رویکرد تحت تأثیر علمای متعصبی همچون همین قطبالدین نیشابوری قرار گرفته باشند و اگر بپذیریم عقیدهنامه یا معرفتنامهای که نیشابوری برای صلاحالدین نگاشته بود، همان بحر الفوائد یا تحریر دیگری از آن بوده، این مسئله میتواند نشاندهنده تأثیرگذاری این کتاب بر صلاحالدین و تفسیرگر سیاست اسماعیلیستیزانه وی باشد.
3. چنانکه اشاره شد، قطبالدین نیشابوری کتابی به نام الهادی در فقه مذهب شافعی داشته است. هرچند بحر الفوائد، ابواب فقهی کمی دارد، اما در میان مباحث فقهی آن، میتوان عبارتهایی را یافت که معادل یا برگردان عربی آنها، در الهادی نیز به چشم میخورد. به عنوان نمونه، در مقایسه میان کتاب «مناسک حج» از بحر الفوائد با «کتاب الحجّ» در الهادی فی الفقه اثر نیشابوری، هرچند اختلافهایی میان دو متن از جهت ترتیب موضوعات یا تفصیل و تلخیص مطالب وجود دارد؛ اما احکام و مسائل فقهی تا حدود زیادی نزدیک و گاه کاملاً منطبق بر یکدیگر است که در اینجا، نمونههایی از تشابه دو متن بحر الفوائد و کتاب الهادی (مطابق نسخه گنجینه ایاصوفیا) در مسائل فقهی حج را ارائه میکنیم:
نتیجهگیری
تا زمان یافت شدن مدرک و سند تاریخی محکم و قطعی برای بازیابی مؤلف کتاب بحر الفوائد، بهنظر میرسد که بتوان قطبالدین نیشابوری فقیه شافعی سده ششم را نزدیکترین گزینه به عنوان مؤلف احتمالی این اثر به شمار آورد. بیشتر علمای اهل سنّتِ ایرانی و خراسانی که در این دوره ساکن شام بودهاند، مذهب حنفی داشتهاند؛ اما نیشابوری بر مذهب شافعی بوده و بخشهای فقهی بحر الفوائد نیز مطابق این مذهب نوشته شده و حتی عبارتهای مشابهی در کتاب الهادی فی الفقه ـ تألیف فقهی نیشابوری ـ دارد.
همچنین از میان این علما، قطبالدین نیشابوری تنها کسی است که چندی در همدان زیسته است و وجود حجم قابل توجهی از اشعار ظفر همدانی در بحر الفوائد، به نوعی نشاندهنده ارتباط مؤلف این اثر با شهر همدان است. نیشابوری همچنین کاملاً معاصر ارسلانابه احمدیلی ـ مُهدیالیه کتاب بحر الفوائد ـ بوده و با حاکمان شام همچون نورالدین محمود بن زنگی و صلاحالدین ایوبی، ارتباطی نزدیک و بر آنها تأثیرگذاری داشته است و رویکرد ضد اسماعیلی کتاب بحر الفوائد با سیاستهای اسماعیلیستیزانه این دو پادشاه، قابل جمع است.
فهرست منابع و مآخذ
1. ابن اثیر، علی بن محمّد (بیتا)، التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکیة، تحقیق: عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره: دار الکتب الحدیثة.
2. ابن شدّاد، محمّد بن علی (1991م)، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة، تحقیق: یحیی عَبّارة، دمشق: وزارة الثقافة.
3. ابن عدیم، عمر بن احمد (2016م)، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، تحقیق: المهدی عید الرواضیة، لندن: مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامی.
4. ابن عساکر، علی بن حسن (1995م)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر.
5. بحر الفوائد (1345)، تصحیح: محمدتقی دانشپژوه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
6. بهاءالدین ابن شدّاد، یوسف بن رافع (بیتا)، النوادر السلطانیة والمحاسن الیوسفیة، تحقیق: محمد محمود صبح، (بیجا)، الدار القومیة للطباعة والنشر.
7. حافظیان بابلی، ابوالفضل (1388)، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (ج30)، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
8. درایتی، مصطفی (1391)، فهرستگان نسخههای خطی ایران (فنخا)، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
9. ذهبی، محمد بن احمد (2003م)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الاسلامی.
10. زریاب خوئی، عباس (1367)، «احمدیلیان»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
11. السبکی، عبدالوهّاب بن علی (1964م)، طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق: محمود الطناحی و عبدالفتّاح الحلو، دار احیاء الکتب العربیة.
12. العشماوی، شیرین (2010م)، کتابات ابن ابیطی الحلبی فی المصادر الاسلامیة، القاهرة: مکتبة الثقافة الدینیة.
13. نیشابوری، مسعود بن محمد (622ق)، کتاب الهادی فی الفقه، نسخه خطی شماره 1509 در گنجینه ایاصوفیا (انتقالی به کتابخانه سلیمانیه استانبول).
14. Blochet, E. (1912), Catalogue des Manuscrits Persans de la Biblotheque Nationale, Paris, Reunion Des Bibliotheques Nationales.
- نخستین و مفصّلترین پژوهش نوین به زبان فارسی درباره این خاندان را احمد کسروی در گفتار سوم کتاب ارزشمند خود شهریاران گمنام انجام داده است. همچنین در همین زمینه میتوان به مدخل «احمدیلیان» به قلم مرحوم عباس زریاب خوئی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی اشاره کرد.
- علاءالدین كاسانی دارای تألیفاتی بوده است؛ از جمله: بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، در شرح کتاب تحفة الفقهاءِ شیخ خود علاءالدین سمرقندی (د. حدود 540ق)؛ المعتمد من المعتقد (که نسخهای از آن در کتابخانه چستربیتی نگهداری میشود)؛ و السلطان المبین فی اصول الدین.
- نگارنده این سطور لااقل سه نسخه خطی از این اثر سراغ دارد که عبارتاند از: نسخه گنجینه ایاصوفیا به شماره 1509 در کتابخانه سلیمانیه استانبول؛ نسخه کتابخانه شهرداری اسکندریه به شماره 45 فقه شافعی؛ و نسخه مرکز ملک فیصل ریاض به شماره ب14924-14927.
- ابن عساکر به باقی ماندن قطبالدین نیشابوری در همدان تا زمان خود اشاره کرده و عبارت او چنین است: «... ثم خرج من حلب ومضی الی هَمَذان، وتولّی بها التدریس، وهو بها الی الآن، له قبول.» با این حال، در ادامه همین سخن، به بازگشت نیشابوری به دمشق و تدریس وی در زاویه غربی جامع دمشق اشاره شده و جزئیات وفات و دفن وی در این شهر آمده است. با توجه به اینکه نیشابوری تقریباً هفت سال پس از ابن عساکر از دنیا رفته، باید توجه داشت که این توضیحات، از تعلیقات و افزودههایِ فرزند نویسنده تاریخ دمشق، «فخرالدین ابن عساکر» بر تاریخ پدر خود است و مصحّح متن، بدون توجّه به این نکته، این توضیحات را بدون تفکیک از متن اصلی درج کرده است.
آینه پژوهش، ش187، فروردین و اردیبهشت 1400، ص145-157.
چهارشنبه ۳ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۹:۱۸