من مدتها پیش در مقالهام به عنوان «بقعه شاه ابوالقاسم دزفول مدفن کیست؟»، نظریه تعلق این بقعه به یعقوب لیث را ـ که در سالهای اخیر بدون شواهد تاریخی کافی رواج یافته ـ رد کرده و نشان داده بودم که این بقعه مقبره عارفی به نام «ابوالقاسم بن رمضان بلخی» از مشایخ متقدّم طریقت کبرویه است. کما اینکه اساساً بقعه از دیرباز، با انتساب به وی، به نام «شاه ابوالقاسم» شهرت داشته.
در همان مقاله نوشتهام که شماری از مشایخ بعدی طریقت کبرویه و زیرشاخههای آن، در شرح حالهایی که برای ابوالقاسم بن رمضان به دست دادهاند، محل دفن وی را میان دزفول و شوشتر ـ که قابل انطباق بر موقعیت بقعه شاه ابوالقاسم است ـ تعیین کردهاند. اما قدیمیترین متن موجود، رساله تذکرة المشایخ علاءالدوله سمنانی است که مدفن وی را به طور مشخص در روستایی به نام «چهارآسیاب» تعیین کرده است.
پس از گذشت حدود 14 سال از انتشار مقاله فوق، هفته گذشته برایم فرصتی فراهم شد تا برای نخستین بار از بقعه شاه ابوالقاسم بازدید کنم. در بازدید میدانی از بقعه، بیش از پیش به یقین رسیدم که این بقعه باید متعلق به ابوالقاسم بن رمضان عارف باشد، نه یعقوب لیث صفّاری.
یک شاهد مهم، وجود دو سنگ آسیاب بزرگ و کهن است که در دیوار ضلع جنوبی بقعه استفاده شده. سنگ آسیاب سومی نیز در بیرون بقعه روی زمین رها شده است. وجود این سنگ آسیابها، یادآور نام روستای «چهارآسیاب» است که محل دفن شیخ ابوالقاسم بوده؛ و میتوان تصور کرد که این روستا، به اعتبار وجود این آسیابها، بدین نام نامیده شده است.
نکته مهم دیگر آن است که یکی از این دو سنگ آسیاب، دقیقاً در دل ساختمان بقعه بهکار رفته و حاوی کتیبهای به خط کوفی است که بیشتر آن محو شده، اما به نظر میرسد که با توجه به شکل ظاهری آن، متعلق به سده چهارم (یا شاید پنجم) هجری باشد. در واقع سنگ آسیابها ـ یا لااقل سنگ کتیبهدار ـ در زمان ساخت اولیه بقعه در ساختمان آن استفاده شدهاند.
با پذیرش اینکه سنگ آسیاب کتیبه دار، متعلق به سده ۴ یا ۵ باشد، و با پذیرش اینکه شیخ ابوالقاسم نیز به طور تقریبی در نیمه دوم سده ۴ یا نیمه اول سده ۵ میزیسته (چنانکه در مقالهام نوشتهام)، بنابراین ساختمان بقعه باید پس از این دوره، و در زمانی نزدیکتر به حیات شیخ ابوالقاسم، اما با اختلاف زمانی چندصد ساله از زمان مرگ یعقوب لیث (سال 265ق) ساخته شده باشد. و همین مسئله تعلق آن را به شیخ ابوالقاسم مرجّح میسازد.
(عکسها از نگارنده، به تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۲)
در همان مقاله نوشتهام که شماری از مشایخ بعدی طریقت کبرویه و زیرشاخههای آن، در شرح حالهایی که برای ابوالقاسم بن رمضان به دست دادهاند، محل دفن وی را میان دزفول و شوشتر ـ که قابل انطباق بر موقعیت بقعه شاه ابوالقاسم است ـ تعیین کردهاند. اما قدیمیترین متن موجود، رساله تذکرة المشایخ علاءالدوله سمنانی است که مدفن وی را به طور مشخص در روستایی به نام «چهارآسیاب» تعیین کرده است.
پس از گذشت حدود 14 سال از انتشار مقاله فوق، هفته گذشته برایم فرصتی فراهم شد تا برای نخستین بار از بقعه شاه ابوالقاسم بازدید کنم. در بازدید میدانی از بقعه، بیش از پیش به یقین رسیدم که این بقعه باید متعلق به ابوالقاسم بن رمضان عارف باشد، نه یعقوب لیث صفّاری.
یک شاهد مهم، وجود دو سنگ آسیاب بزرگ و کهن است که در دیوار ضلع جنوبی بقعه استفاده شده. سنگ آسیاب سومی نیز در بیرون بقعه روی زمین رها شده است. وجود این سنگ آسیابها، یادآور نام روستای «چهارآسیاب» است که محل دفن شیخ ابوالقاسم بوده؛ و میتوان تصور کرد که این روستا، به اعتبار وجود این آسیابها، بدین نام نامیده شده است.
نکته مهم دیگر آن است که یکی از این دو سنگ آسیاب، دقیقاً در دل ساختمان بقعه بهکار رفته و حاوی کتیبهای به خط کوفی است که بیشتر آن محو شده، اما به نظر میرسد که با توجه به شکل ظاهری آن، متعلق به سده چهارم (یا شاید پنجم) هجری باشد. در واقع سنگ آسیابها ـ یا لااقل سنگ کتیبهدار ـ در زمان ساخت اولیه بقعه در ساختمان آن استفاده شدهاند.
با پذیرش اینکه سنگ آسیاب کتیبه دار، متعلق به سده ۴ یا ۵ باشد، و با پذیرش اینکه شیخ ابوالقاسم نیز به طور تقریبی در نیمه دوم سده ۴ یا نیمه اول سده ۵ میزیسته (چنانکه در مقالهام نوشتهام)، بنابراین ساختمان بقعه باید پس از این دوره، و در زمانی نزدیکتر به حیات شیخ ابوالقاسم، اما با اختلاف زمانی چندصد ساله از زمان مرگ یعقوب لیث (سال 265ق) ساخته شده باشد. و همین مسئله تعلق آن را به شیخ ابوالقاسم مرجّح میسازد.
(عکسها از نگارنده، به تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۲)
جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۰