چکیده: تواریخ محلی و سالشماری حوزه شام و مصر، آگاهیهای تاریخی فراوانی درباره تاریخ و طرق تصوف در این منطقه در دوره مملوکی به دست میدهند. بخشی از این آگاهیها، ابعاد قابل توجهی از حضور و نفوذ طریقتهای صوفیانهای را که خاستگاه جغرافیایی آنها ایران و خراسان بوده، روشن میسازد. در این نوشتار تلاش شده است تا به طور اجمالی، شواهد و گزارشهای تاریخی متعلق به حضور و گسترش شماری از این طریقتها در شهر حلب در دوره مملوکی ارائه و گردآوری شود. طریقتهای بررسی شده عبارتاند از: صفویه (اردبیلیه)، کبرویه و همدانیه، اوحدیه، کازرونیه و سهروردیه.
کلیدواژهها: تصوف، حلب، شام، طرق تصوف، صفویه، کبرویه، سهروردیه
تواریخ محلی و سالشماری حوزه شام و مصر در دوره مملوکی، اطلاعات و گزارشهای تاریخی فراوان و شایان توجهی درباره طریقتهای تصوف و مشایخ وابسته به آنها و مریدانشان در این دوره به دست میدهند که ابعاد گستردهای از تاریخ تصوف در سرزمین شام را برای ما روشن میسازد. از لابهلای این منابع میتوان آگاهیهای منحصر بهفردی استخراج کرد که نشان میدهد شماری از طرق تصوف رایج در شام در دوره مملوکی، طریقتهایی بوده که مشایخ و مؤسسان آنها، از حوزه جغرافیایی کنونی ایران و یا خراسان برخاسته بودند. معمولاً بیشتر این طریقتها نیز در شهر حلب، به عنوان دومین شهر بزرگ شام (پس از دمشق)، انتشار و فعالیت گستردهای داشتهاند. از مهمترین منابع در این زمینه، کتاب «دُرّ الحُبَب فی تاریخ حلب»، تألیف رضیالدین محمد بن ابراهیم بن یوسف حلبی معروف به «ابن حنبلی» (908-971ق) است که از مهمترین تواریخ محلی حلب به شمار میآید. او در این کتاب آگاهیهای منحصر بهفردی درباره رجال و شخصیتهای دینی و سیاسی حلب در سدههای نهم تا یازدهم ارائه میدهد که در منابع دیگر نمیتوان یافت. در واقع اگر این اثر را آینه تمامنمای وضعیت فرهنگی و اجتماعی حلب در سده دهم هجری بدانیم، سخنی بیراهه نگفتهایم. در این نوشتار با استناد به تواریخ محلی شام و حلب، از جمله دُرّ الحُبَبِ ابن حنبلی، و نیز سایر منابع، به ارائه گزارشی اجمالی از نفوذ و انتشار طرق تصوفی که خاستگاه جغرافیایی آنها ایران و خراسان بوده، در حلبِ دوره مملوکی میپردازیم.
طریقت صفویه (اردبیلیه) طریقت صفویه، منسوب به شیخ صفیالدین اردبیلی (650-735ق)، از مهمترین طرق تصوفِ حوزه ایران است که در سدههای نهم و دهم هجری در سرزمین شام و به ویژه در شهر حلب، رواج گستردهای داشته است. بر اساس گزارشی در کتاب صفوة الصفا، صلاحالدین رشید برادر بزرگتر شیخ صفیالدین اردبیلی، به عنوان خلیفه شیخ زاهد گیلانی به شام رفت و تا پایان عمر در آنجا به ارشاد و تربیت معنوی مردم پرداخت. 1
ابن بزّاز اردبیلی، ص 141-142.
بنابراین باید ورود طریقت شیخ صفی به شام را از زمان حیات وی دانست. با این حال، تا سالهای پایانی خواجه علی سیاهپوش، فرزند شيخ صدرالدين موسی فرزند شيخ صفی، شواهد دیگری از نفوذ این طریقت در شام در دست نیست. بنا بر گزارش مجيرالدين حنبلی (درگذشته 927ق)، كه از خواجه علی با نام «علاءالدين علی اردبيلی عجمی» ياد کرده، او در سفر حج خود در سال 830ق، به همراه تعدادی از مريدان و پيروان خود وارد دمشق شد. سپس در مسير بازگشت خود از حج، وارد بيتالمقدس شد و در اواخر جمادی الاولی سال 832ق در اين شهر درگذشت و مريدانش بر قبر وی در قبرستان «بابالرحمة» در مجاورت ديوار شرقی مسجد الاقصی گنبدی ساختند. 2
مجیرالدین حنبلی، ج 2، ص 269. برای آگاهی از وضعیت مزار وی در دوره اخیر بنگرید: العسلی، ص 135-136.
بیتردید ورود خواجه علی به شام، تأثیر قابل توجهی در انتشار طریقت صفویه در شام داشته است. چنانکه ابویحیی محمد بن ابراهیم کواکبی (درگذشته 897ق)، مشهوترین شیخ این طریقت در حلب، شاگرد «شیخ پاگیر» بوده که طریقت را با یک واسطه از خواجه علی گرفته و همانند وی نیز در بیتالمقدس مدفون بوده است. 3
ابن حنبلی، ج 2، ص 230.
شیخ پاگیر در حلب مرید دیگری نیز به نام «ابوبکر دلیواتی» (زنده در 915ق) داشت 4
ابن حنبلی، ج 1، ص 381-384.
که پس از وی، فرزندش عبدالرحمان و نوهاش علاءالدین علی بن عبدالرحمان طریقت را ادامه دادند. 5
ابن حنبلی، ج 1، ص 1003-1004.
ابویحیی کواکبی جدّ خاندان مشهور کواکبی است که بعدها شخصیتهای فراوانی از نسل وی، عهدهدار مناصب دينی همچون مفتي و قاضي در حلب و حتی برخی از دیگر شهرهای قلمرو عثمانی بودهاند. اما مشهورترين شخصيت علمی و فكری این خاندان، «عبدالرحمان کواکبی» (1265-1320ق / 1849-1902م)، انديشمند بزرگ مسلمان در سده 19 ميلادی است. مقبره ابویحیی کواکبی تا به امروز در ضلع غربی صحن مسجدی که با انتساب به وی به نام «مسجد کواکبی» نامیده شده، باقی مانده است. 6
تحقیق میدانی نگارنده.
ابویحیی نقش فراوانی در گسترش طریقت صفویه در حلب داشته است و این مسئله را میتوان از تعداد زیاد مریدان وی در حلب و نواحی آن دریافت. شماری از خلفا و مریدان وی که ابن حنبلی در تاریخ خود زندگینامه آنها را آورده است، عبارتاند از: سلیمان بن نذر حنفی (درگذشته 911ق) 7
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 669.
، محمد بن عبدو بیری حنفی معروف به «محمد خاتونی» (درگذشته 950ق) 8
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 186-187.
، محمد بن عمر حلبی كلّزی حنفی (درگذشته 966ق)، مرید کواکبی در شهر «کلّز» 9
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 142-143.
، و نیز عبدالرحمان ناووسی حلبی، مشهور به «شیخ مهنّا» که فرزندش «شهابالدین ابن مهنّا» 10
درباره این پدر و پسر بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 693-694.
و سپس نوادگانش، دنبالهرو وی در طریقت بودند. 11
درباره نوادگان شیخ مهنّا بنگرید: عُرضی، ص 88 و 216.
افزون بر کواکبی و مریدانش، در حلب صوفیان دیگری نیز بودند که به واسطه پیران دیگری، به سلک طریقت صفویه درآمده بودند. از آن جمله میتوان از شخصی به نام ناصرالدين ابوعبدالله محمد بن احمد بن علی بن ابراهيم حسينی حنبلی معروف به «سيّد مهمازی» (درگذشته 926ق) یاد کرد که اگرچه در زمره صوفیان طریقت صفویه بوده، اما نام پیر وی مشخص نیست. 12
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 115-117.
صوفی مشهور دیگر، شيخ موسی بن احمد نحلاوی ریحاوی (درگذشته 915 یا 916ق) بود که پیر وی، «شیخ داوود» نام داشت 13
برای آگاهی بیشتر درباره شیخ موسی نحلاوی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 501-502.
و جانشین وی در طریقت نیز فرزندش شرفالدین یحیی بن موسی نحلاوی حلبی (درگذشته 953ق) بود. 14
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 561.
گفتنی است در منابع تاریخ حلب، صوفیان طریقت صفویه با نسبت «اردبیلی» یاد شدهاند که نشاندهنده شهرت این طریقت به این نام بوده است. اما نکته جالب و حائز اهمیت در این باره آن است که تقریباً همزمان با شکلگیری جنبش سیاسی صفویان با رنگ و لعاب شیعی آن در ایران، شاخه سنّی مذهب طریقت صفویه در حلب گسترش یافته و حتی تا مدتی پس از روی کار آمدن شاه اسماعیل و تشکیل دولت صفویه، با قدرت به حیات خود ادامه داده است. 15
نگارنده این سطور در مقاله مستقل دیگری، به تفصیل به واکاوی ابعاد حضور طریقت صفویه در سرزمین شام و شهر حلب پرداخته است. بنگرید: «طریقت صفویه در شام و حلب»، منتشر شده در: شیخ صفیالدین اردبیلی در آئینه عرفان، هنر و سیاست (مجموعه مقالات نخستین همایش علمی بینالمللی شیخالعارفین سید صفیالدین اردبیلی ـ ۱۳۹۲)، به کوشش: سید سلمان صفوی، لندن: مرکز تحقیقات و مطالعات شیخ صفیالدین اردبیلی ـ آکادمی مطالعات ایرانی، ۱۳۹۳، ص 139-156.
طریقت کُبرویه و همدانیه از گزارشهای ابن حنبلی چنین برمیآید که طریقت کُبرویه ـ منسوب به نجمالدین کُبری (مقتول در 618ق) ـ و به ویژه زیرشاخه مهم آن، طریقت همدانیه، لااقل در سدههای نهم و دهم هجری در حلب رواج و گسترش داشته است. بررسی ابعاد مختلف انتشار و حضور این طریقت و شرح حال مشایخ و صوفیان وابسته به آن در سرزمین شام، در این نوشتار نمیگنجد و نگارنده این سطور به امید خدا در مقاله مستقل دیگری به آن خواهد پرداخت. اما در اینجا به طور اجمالی، به معرفی مهمترین مشایخ این طریقت در حلب میپردازد: از مشهورترين صوفیان طریقت کبرویه، شيخ محمد خراسانی نجمی (درگذشته 925ق) است كه اصالتاً از يمن اما ساكن حلب و گويا از سادات بوده است. ابن حنبلی از يكی از مريدان نجمی به نام محمد بن علی گيلانی تروسی شافعی (درگذشته 970ق) 16
درباره این شخص بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 141-142.
نقل کرده است که سند خرقهاش به نجمالدين كبری میرسیده، اما آگاهی بیشتری درباره شجره خرقه وی را به دست نداده است. 17
برای آگاهی بیشتر درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 181-182.
بیتردید نسبت «خراسانی نجمی» وی نیز به نجمالدین کبری بوده است. به نظر میرسد شیخ محمد خراسانی نجمی، در حلب دارای مریدان فراوانی بوده است. ابن حنبلی افزون بر گیلانی تروسی، از دو تن دیگر از مریدان وی به نامهای محمد بن علی شغری حلبی (درگذشته 934ق) 18
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 91-92.
و قاسم عجمی، معروف به «عفاریت» (زنده در 934ق) 19
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 35-37.
یاد کرده است. مهمترین زیرشاخه طریقت کبرویه که در حلب رواج داشته، طریقت همدانیه بوده که صوفیان وابسته به این طریقت با نسبت «همذانی» شناخته میشدند. از مشهورترین مشایخ این طریقت سید عبیدالله تستری شیرازی بوده است که درباره اجازه طریقتی وی تا میر سید علی همدانی دو قول به شرح زیر وجود دارد. قول اول: سید عبیدالله تستری از شیخ رشیدالدین [بیدوازی]، از سید محمد نوربخش، از خواجه اسحاق ختلانی، از میر سید علی همدانی. قول دوم: سید عبیدالله تستری از شیخ شاه اسفراینی، از شیخ رشیدالدین بیدوازی، از سید عبدالله برزشآبادی، از خواجه اسحاق ختلانی، از میر سیدعلی همدانی. 20
برای آگاهی بیشتر بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 877-880.
تستری در حلب دارای مریدان فراوانی بود. اما مهمترین آنها و خلیفه وی در این شهر، شرفالدین یونس بن یوسف بن ادریس حلبی شافعی (867-923ق) بود که مجالس «اوراد فتحیه» میر سیدعلی همدانی را در مدرسه رواحیه حلب برگزار میکرد و سرانجام به دمشق مهاجرت کرد. 21
برای آگاهی بیشتر درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 616-618.
از دیگر مریدان تستری، ابراهیم بن ادریس حلبی شافعی (درگذشته 925ق) ـ عموی شرفالدین یونس ـ بود که پس از مهاجرت وی به دمشق، جانشین برادرزاده خود در حلب گردید. 22
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 26-27.
جانشین ابراهیم بن ادریس و شیخ صوفیان همدانی پس از وی، محمد بن مغلبای حلبی (درگذشته 942ق) بود که سنت برگزاری مجالس «اوراد فتحیه» را در مدرسه رواحیه حلب ادامه میداد.23
ابن حنبلی، ج 2، ص 88.
از دیگر مشایخ طریقت همدانیه، عبداللطیف بن عبدالمؤمن جامی خراسانی (درگذشته 963ق) است که از نسل شیخ احمد جام بود. اما در تصوف، مرید حاجی محمد خبوشانی (درگذشته 938ق) 24
درباره وی بنگرید: شوشتری، ج 4، ص 404-407.
بود که مرید و خلیفه شیخ شاه اسفراینی به شمار میآمد. او در دوره پادشاهی سلطان سلیمان قانونی وارد قسطنطنیه شد و پادشاه عثمانی از وی تلقین ذکر گرفت. سپس در سال 954ق وارد حلب شد و در تکیه خسرویه این شهر، مجلس «اوراد فتحیه» را برگزار کرد. 25
برای آگاهی بیشتر درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 846-855؛ و نیز بنگرید: بخاری، ص 218-220.
در پایان باید از کمالالدین حسین خوارزمی (درگذشته 958ق) یاد کنیم که قاضی نورالله شوشتری او را با توصیف «خاتم مرشدین طریق الهمدانی» ستوده و پس از بیان شرح حال نسبتاً مفصل وی، قصیدهای طولانی از وی در ستایش امیر مؤمنان و چهارده معصوم (ع) نقل کرده است. 26
شوشتری، ج 4، ص 414 و 447-450.
بر اساس تواریخ حوزه شام، خوارزمی در بازگشت از سفر حج خود وارد دمشق شد و در آن خانقاهی ساخت. سپس مدتی در حلب اقامت نمود تا اینکه در آنجا از دنیا رفت. گفته میشود پس از چهار ماه که میخواستند او را به دمشق منتقل کنند، جنازهاش سالم مانده و هیچ تغییری نکرده بود. 27
نجمالدین غزّی، ج 2، ص 138.
طریقت اوحدیه اوحدالدین کرمانی (درگذشته 635ق) در ضمن سفرهای متعدد خود به مناطق مختلف، به شام نیز وارد شده و مدتی در دو شهر حلب و دمشق اقامت نموده است. بنا بر حکایتی که در کتاب مناقب اوحدالدین کرمانی نقل شده، او در حلب با سعدالدین حمّویی (درگذشته 649ق) دیدار داشته است و این دو در یک مجلس سماع شرکت کرده و با یکدیگر گفتگو و مذاکرهای داشتهاند. 28
مناقب اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی، ص 96-105.
او همچنین در دمشق با شیخ عثمان رومی از مشایخ طریقت قلندریه دیدار داشته و شیخ عثمان، در سفر حج شیخ اوحدالدین، فرزند خود را به خدمت و ملازمت وی فرستاده است. 29
مناقب اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی ، ص 62-63.
همچنین گفته میشود که امیر مبارزالدین جاولیِ چاشنیگیر (از فرماندهان علاءالدین کیقباد اول پادشاه سلجوقی آناتولی)، که مرید و معتقد اوحدالدین بوده و نامش یک بار در مناقبنامه وی (ص 260) آمده، برای شیخ خانقاهی در دمشق میسازد؛ و چنانکه از انجامه نسخه خطی «کنز الوُعّاظ» در کتابخانه قونیه برمیآید، این خانقاه در سال 770ق فعال بوده است. 30
بایرام، ص 39.
ابن حنبلی در تاریخ خود، شخصی را به نام «مظفرالدین بن محمود بن مظفرالدین بن احمد حلبی شافعی صوفی اوحدی» (درگذشته 936ق) معرفی کرده است که با انتساب به شیخ «احمد اوحدی کرمانی»، که ظاهراً جدّ وی بوده، او نیز با نسبت «اوحدی» شناخته میشده است. گفتنی است «احمد اوحدی کرمانی» بانی زاویه «مظفّریه» در شهر حلب بوده که البته این زاویه با انتساب به فرزندش «مظفرالدین»، به نام مظفّریه شهرت یافته است. 31
ابن حنبلی، ج 2، ص 493-494.
واضح است که نسبت «اوحدی کرمانی» در نام این شخص، بیانگر انتساب وی به اوحدالدین کرمانی است؛ و احتمالاً نامبرده و برخی فرزندان و نوادگانش، در تصوّف پیرو این عارف مشهور کرمانی بودهاند. گفتنی است اوحدالدین کرمانی که در آناتولی، که مدتی از عمر خود را نیز در آنجا سپری کرده، تأثیرگذاری فراوانی داشته و در شماری از شهرهای بزرگ این سرزمین، به ویژه قیصریه، خلفایی داشته است. چنانکه قاضی احمد نِقَدهای در کتاب «الولد الشفیق» خود نوشته است که دراویش پیرو اوحدالدین در آقسرای، نِقَده و حومه قیصریه بسیار فعال بودهاند؛ و علی / اخی پهلوان اوحدی که مزار وی در شهر نیکسار قرار دارد، بایستی از پیروان او باشد. 32
بایرام، ص 68. این نویسنده در فصل سوم کتاب خود (ص 99-128) به تفصیل خلفا و جانشینان اوحدالدین کرمانی در آناتولی را نام برده است.
بعید نیست با توجه به نزدیکی جغرافیایی شهر حلب با حوزه آناتولی، صوفیان اوحدی شهر حلب، دنبالهرو طریقت اوحدیه در آناتولی بودهاند.
طریقت کازرونیه طریقت کازرونیه یا مرشدیه، منسوب به شیخِ مرشد ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی (352-426ق)، از قدیمیترین طریقتهای تصوف در ایران به شمار میآید. درباره مشایخ وابسته به این طریقت در حلب، منابع تاریخی آگاهیهای چندانی به دست نمیدهند. با این حال میدانیم در این شهر زاویهای متعلق به این طریقت وجود داشته است که بر اساس کتیبه سردر آن، شخصی به نام «جنید بن عمر اقصراوی ابواسحاقی»، آن را در سال 747ق ساخته و برای صوفیان طریقت شیخ مرشد کازرونی وقف کرده است. به گفته کامل الغزی، این زاویه در اصل با انتساب به بانی آن، به نام «اقصراویه» شناخته میشده، اما در دورههای متأخر به «زاویه جوشنیه» تغییر نام داده است. 33
غزّی، کامل، ج 2، ص 148-149.
واضح است که نسبت «ابواسحاقی» بانی این زاویه، بیانگر انتساب وی به طریقت شیخ ابو اسحاق کازرونی است. 34
طباخ حلبی، ج 5، ص 398.
طریقت سهروردیه طریقت سهروردیه به شهابالدین عمر بن محمد سهروردی (درگذشته 632ق) منسوب است که خود و عمویش ابوالنجیب ضیاءالدین عبدالقاهر سهروردی (درگذشته 563ق)، هر دو از مشایخ بزرگ و تأثیرگذار تصوف دوره متأخر عباسی بودهاند. با وجود جایگاه ویژه و شهرت فراوانی که شهابالدین سهروردیِ صوفی در زمان حیات خود از آن برخوردار بود، اما طریقت وی در عراق و ایران و سرزمینهای غربی جهان اسلام، گسترش و نفوذ فراوانی نیافت. در حالیکه این طریقت تحت تأثیر تلاشهای خلفا و مریدان سهروردی در شبه قاره، به ویژه بهاءالدین زکریا مولتانی (درگذشته 661 یا 666ق)، در این حوزه جغرافیایی توفیق گسترش و موجودیت طولانی مدت یافت. در سرزمین شام و در دوره زمانی نزدیک به حیات سهروردی، گاه برخی علمای این دیار به طور مستقیم یا با واسطه، خرقه سهروردیه را بر تن کردهاند. از برجستهترین این اشخاص میتوان به شمسالدین ذهبی (درگذشته 748ق) ـ مورخ مشهور مسلمان ـ اشاره کرد که به گفته خود وی، در قاهره از دست شیخ ضیاءالدین عیسی بن یحیی انصاری سبتی خرقه پوشیده و او نیز در سال 627ق در مکّه از دست سهروردی خرقه پوشیده بود. 35
ذهبی، ج 14، ص 81.
همچنین لازم است از فخرالدین عراقی شاعر مشهور ایرانی، به عنوان مرید بهاءالدین زکریا مولتانی یاد کنیم که سالهای پایانی عمر خود را به عنوان شیخ صوفیان در دمشق سپری کرد. 36
ذهبی در تاریخ خود (ج 15، ص 456)، در ذیل وفیّات سال 681ق، از فخرالدین عراقی با عنوان «شیخ الصوفیة بدمشق» یاد کرده است.
در شهر حلب، شخصیتی را به نام «تاجالدین جعفر بن محمود بن سیف حلبی، معروف به سَرّاج» (درگذشته 649ق) سراغ داریم که شاید بتوانیم وی را به عنوان نماینده (یا یکی از نمایندگان) سهروردی در این شهر در دوره ایوبی به شمار آوریم. چراکه به گفته ابن وردی (درگذشته 749ق)، او با شهابالدین عمر سهروردی مصاحبت داشت و کتاب «عوارف المعارف» وی را روایت میکرد. او مریدانی در برخی مناطق اطراف حلب داشت که از مشهورترین آنها میتوان به مهنّا بن کوکب فوعی (درگذشته 684ق) و عَبَس بن عیسی سرجاوی (درگذشته 707ق) اشاره کرد. 37
ابن وردی، ج 2، ص 183.
شیخ مهنّای فوعی جانشین جعفر سرّاج در طریقت و اصالتاً از منطقه شیعهنشین «فوعه» (نزدیک شهر «اِدلِب» در شمال سوریه) بود. پس از وی، چند تن از فرزندان و نوادگانش یکی پس از دیگری طریقت را ادامه دادند که به ترتیب عبارتاند از: ابراهیم بن مهنا (درگذشته 716ق)، اسماعیل بن ابراهیم (درگذشته 732ق)، مهنّا بن ابراهیم (درگذشته 736ق) و حسن بن ابراهیم. 38
برای آگاهی بیشتر درباره این خاندان بنگرید به نوشتار عربی نگارنده این سطور با عنوان: «أسرة الشیخ مهنّا الفوعی: اسرة صوفیة من بلدة شیعیة»، منتشر شده در وبلاگ «الفوائد» در سایت کاتبان، به آدرس: http://ahmad.kateban.com/post/2122
بر این اساس میتوان جعفر سَرّاج را سرسلسله شاخهای از طریقت سهروردیه در حوزه حلب به شمار آورد که تا مدتی پس از وی، به واسطه صوفیان دیگری به ویژه خاندان شیخ مهنّای فوعی ادامه یافت. مرید دیگر جعفر سَرّاج، «عَبَس بن عیسی بن علی بن علوان سرجاوی علیمی»، اصالتاً از روستای «سرجه» (واقع در 17 کیلومتری جنوب شهر اِدلِب) بوده که مزارش تا کنون در همین روستا پابرجاست. ابن وردی او را با توصیف «شیخنا العارف القُدوة ذوالکرامات» ستوده 39
ابن وردی، ج 2، ص 247.
و از وی ـ با انتساب به شیخ طریقت او جعفر سَرّاج ـ با نسبت «جعفری» یاد کرده است. 40
ابن وردی، ج 1، ص 248.
تعبیر «شیخنا» که ابن وردی چندین بار برای سرجاوی به کار برده 41
ابن وردی، ج 1، ص 248 و 351؛ ج 2، ص 183، 247 و 303.
، میرساند که این شخص شیخ او در طریقت بوده است. شاید به عنوان نمایندهای از طریقت سهروردیه در سده نهم، بتوان از شخصیتی به نام عبدالکریم بن عبدالله حنفی (درگذشته 884ق) یاد کرد که با انتساب به شیخ خود زینالدین ابوبکر خوافی (757-837)، عارف مشهور خراسانی، به «عبدالکریم خوافی» (در تواریخ حلب: «خافی») شناخته میشد. 42
ابن حنبلی، ج 1، ص 839-840.
میدانیم زینالدین خوافی از مشایخ طریقت سهروردیه بوده و سند خرقه وی با پنج واسطه به شهابالدین سهروردی میرسد. 43
دانشنامه جهان اسلام، ج 16، ص 354.
عبدالکریم خافی در محله «باب قِنَّسرین» در جنوب حلب زاویهای داشت که پس از درگذشت، در آن به خاک سپرده شد. ابن حنبلی وی را با وصف «ذا سیاحةٍ وولایةٍ وکرامةٍ» ستوده و کراماتی برایش بیان کرده است. 44
ابن حنبلی، همانجا.
زاویه و قبر وی، تا به امروز در ضلع غربی مسجد کریمیه، از مساجد تاریخی حلب، که با انتساب به عبدالکریم خوافی به نام «کریمیه» شناخته میشود، باقی مانده است و نگارنده این سطور در تاریخ 19/9/2004 میلادی از آن بازدید کرده است.
منابع و مآخذ: 1- ابن بزّاز اردبيلی، درويش توکلی بن اسماعيل، صفوة الصفا، تصحيح: غلامرضا طباطبايی مجد، تهران: زرياب، 1376. 2- ابن حنبلی، محمد بن ابراهيم، دُرّ الحُبَب في تاريخ اعيان حلب، تحقيق: محمود حمد الفاخوری و يحيی زكريا عبّارة، دمشق: وزارة الثقافة، 1972-1974. 3- ابن وردی، تاریخ ابن الوردی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1417ق / 1996م. 4- بایرام، میکاییل، اوحدالدین کرمانی و حرکت اوحدیه، ترجمه: منصوره حسینی و داود وفایی، تهران: مرکز، 1379. 5- بخاری، سید حسن خواجه نقیبالاشراف، مُذَکِّر احباب، تصحیح: نجیب مایل هروی، تهران: مرکز، چاپ 1، 1377. 6- دانشنامه جهان اسلام، ج 16، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1390. 7- ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام ووفیّات المشاهیر والأعلام، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الاسلامی، 1424ق / 2003م. 8- شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تصحیح: ابراهیم عربپور و دیگران، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، چاپ 1، 1392. 9- طباخ حلبی، محمد راغب، اِعلام النُبَلاء بتاريخ حلب الشهباء، تحقيق: محمد كمال، حلب: دار القلم العربی، 1988. 10- عُرضی، ابوالوفاء بن عمر، معادن الذهب فی الاعيان المشرّفة بهم حلب، تحقيق: عبدالله الغزالی، الكويت، مكتبة دار العروبة، 1987. 11- العسلی، کامل جميل، اجدادنا فی ثری بيت المقدس، عمان، مؤسسة آل البيت، 1981. 12- غزّی، نجمالدین محمد بن محمد، الکواکب السائرة بأعیان المائة العاشرة، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1418ق / 1997م. 13- غزّی، كامل، نهر الذهب فی تاريخ حلب، تحقيق: شوقی شعث و محمود فاخوری، حلب: دار القلم العربی، 1991. 14- مجيرالدين حنبلی، عبدالرحمان بن محمد، الانس الجليل بتاريخ القدس والخليل، (ج 2): تحقيق: محمود عودة الكعابنة، الخليل و عَمان: مكتبة دنديس، 1999. 15- مناقب اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی، تصحیح: بدیعالزمان فروزانفر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347.
منتشر شده در: ذکر جمیل: جشننامه دکتر مهدی جلیلی، به کوشش: مهدی مجتهدی، مشهد: دانشگاه فردوسی، اردیبهشت 1395.
ابن بزّاز اردبیلی، ص 141-142.
مجیرالدین حنبلی، ج 2، ص 269. برای آگاهی از وضعیت مزار وی در دوره اخیر بنگرید: العسلی، ص 135-136.
ابن حنبلی، ج 2، ص 230.
ابن حنبلی، ج 1، ص 381-384.
ابن حنبلی، ج 1، ص 1003-1004.
تحقیق میدانی نگارنده.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 669.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 186-187.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 142-143.
درباره این پدر و پسر بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 693-694.
درباره نوادگان شیخ مهنّا بنگرید: عُرضی، ص 88 و 216.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 115-117.
برای آگاهی بیشتر درباره شیخ موسی نحلاوی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 501-502.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 561.
نگارنده این سطور در مقاله مستقل دیگری، به تفصیل به واکاوی ابعاد حضور طریقت صفویه در سرزمین شام و شهر حلب پرداخته است. بنگرید: «طریقت صفویه در شام و حلب»، منتشر شده در: شیخ صفیالدین اردبیلی در آئینه عرفان، هنر و سیاست (مجموعه مقالات نخستین همایش علمی بینالمللی شیخالعارفین سید صفیالدین اردبیلی ـ ۱۳۹۲)، به کوشش: سید سلمان صفوی، لندن: مرکز تحقیقات و مطالعات شیخ صفیالدین اردبیلی ـ آکادمی مطالعات ایرانی، ۱۳۹۳، ص 139-156.
درباره این شخص بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 141-142.
برای آگاهی بیشتر درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 181-182.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 91-92.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 35-37.
برای آگاهی بیشتر بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 877-880.
برای آگاهی بیشتر درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 2، ص 616-618.
درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 26-27.
ابن حنبلی، ج 2، ص 88.
درباره وی بنگرید: شوشتری، ج 4، ص 404-407.
برای آگاهی بیشتر درباره وی بنگرید: ابن حنبلی، ج 1، ص 846-855؛ و نیز بنگرید: بخاری، ص 218-220.
شوشتری، ج 4، ص 414 و 447-450.
نجمالدین غزّی، ج 2، ص 138.
مناقب اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی، ص 96-105.
مناقب اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی ، ص 62-63.
بایرام، ص 39.
ابن حنبلی، ج 2، ص 493-494.
بایرام، ص 68. این نویسنده در فصل سوم کتاب خود (ص 99-128) به تفصیل خلفا و جانشینان اوحدالدین کرمانی در آناتولی را نام برده است.
غزّی، کامل، ج 2، ص 148-149.
طباخ حلبی، ج 5، ص 398.
ذهبی، ج 14، ص 81.
ذهبی در تاریخ خود (ج 15، ص 456)، در ذیل وفیّات سال 681ق، از فخرالدین عراقی با عنوان «شیخ الصوفیة بدمشق» یاد کرده است.
ابن وردی، ج 2، ص 183.
برای آگاهی بیشتر درباره این خاندان بنگرید به نوشتار عربی نگارنده این سطور با عنوان: «أسرة الشیخ مهنّا الفوعی: اسرة صوفیة من بلدة شیعیة»، منتشر شده در وبلاگ «الفوائد» در سایت کاتبان، به آدرس: http://ahmad.kateban.com/post/2122
ابن وردی، ج 2، ص 247.
ابن وردی، ج 1، ص 248.
ابن وردی، ج 1، ص 248 و 351؛ ج 2، ص 183، 247 و 303.
ابن حنبلی، ج 1، ص 839-840.
دانشنامه جهان اسلام، ج 16، ص 354.
ابن حنبلی، همانجا.
دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۷:۰۱
نظرات
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۱) نظراتی را که حاوی توهین، هتاکی و افترا باشد را منتشر نخواهد کرد .
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .