در چند دهه اخیر، در نوشتههای بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران و پژوهشگرنمایان دیده شده است که مهاجرت گسترده سادات و امامزادگانی که از جور خلفای اموی و عباسی به نقاط مختلف ایران پناه میبردند را از عوامل گسترش تشیّع در ایران به شمار آوردهاند. صرفنظر از اینکه این مهاجرتها چه میزان در گسترش تشیّع در ایران نقش داشته (و البته این مسئله باید جداگانه مطالعه و بررسی شود)، به نظر میرسد تصوّر و پیشفرض مهاجرت گسترده سادات و امامزادگان به ایران به قصد پناه بردن آنان از جور خلفای اموی و عباسی، با واقعیتهای تاریخی چندان همخوانی ندارد.
هرچند تردیدی نیست که خلفای اموی و عباسی (به ویژه در دوران نخست خلافت خود)، ظلم و ستم فراوانی بر علویان و طالبیان روا داشتهاند، اما گزارشهای اندکی از مهاجرت سادات علوی و طالبی به ناحیه ایران و خراسان، لااقل در دویست سال نخست هجری وجود دارد و این مهاجرتها ـ در این بازه زمانی ـ عمدتاً محدود به شماری از سادات قیامکننده نظیر عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیّار، یحیی بن زید بن امام زینالعابدین (ع) و یحیی بن عبدالله محض است.
منابع انساب سادات، در کنار سایر منابع تاریخی، آگاهیهای فراوانی درباره مهاجرتهای علویان و طالبیان به دست میدهند. در این میان، کتاب منتقلة الطالبیه ابن طباطبا، چنانکه عنوان آن نشان میدهد، جایگاه ویژهای دارد و میتوان آن را مهمترین منبع تاریخی در مطالعه مهاجرتهای سادات به شهرهای مختلف جهان اسلام در چند سده نخست هجری به شمار آورد.
هرچند از سده سوم به بعد سادات علوی و طالبی مهاجرتهای گستردهتری به ایران و خراسان و برخی نواحی دوردست داشتهاند، اما با مطالعه کتاب منتقلة الطالبیه میتوان پی برد، همانطور که برای مثال شهرهایی همچون قم، ری، بلخ و بخارا، و مناطقی همچون طبرستان و دیلم شاهد ورود گسترده سادات بودهاند، بسیاری از شهرهای واقع در حوزه جغرافیایی نزدیک به مرکز خلافت نیز، همچون مصر (قاهره)، دمشق، رمله و حلب، از مقاصد مهم مهاجرت سادات در سدههای سوم و چهارم بودهاند.
نکته قابل تأمل آنکه برخی از این شهرها، در دورهای نسبتاً زودهنگام ـ در مقایسه با ایران ـ مقصد مهاجرت برخی از فرزندان بلافصل ائمه (ع) بودهاند، چنانکه برای مثال، خدیجه دختر امام زینالعابدین (ع) به همراه همسرش محمد بن عمر بن امام علی (ع) در اواخر دوره اموی به دمشق، و اسحاق بن امام جعفر صادق (ع) به همراه همسرش نفیسه بنت حسن بن زید بن امام حسن (ع)، در اواخر سده دوم به مصر مهاجرت کرده بودند.
سادات انگیزههای متعدّدی در مهاجرت به سرزمینهای مختلف داشتهاند و بسیار سادهانگارانه است که مهاجرتهایشان را تنها در عاملی همچون پناه بردن از جور خلفا و سلاطین خلاصه کرد. اگرچه در سده سوم، مهاجرت سادات انقلابی و زیدی مذهب به ایران همچنان ادامه داشته، اما میدانیم عراق، حجاز، مصر و یمن و سرزمینهای دیگر نیز صحنه وقوع قیامهای سادات بوده است و اتفاقاً آنها در حوزههایی همچون مغرب و شمال آفریقا، موفق به تشکیل حکومتهای مقتدری شدند. بنابراین نمیتوان برای ایران، تمایز و ویژگی خاصی در این زمینه قائل شد.
واقعیت آن است که پیشفرض و ذهنیت فوق، ناشی از تذکرهنامههای سادات و بحرالانسابهایی است که پس از دوره ایلخانی و به ویژه در دورههای صفوی و قاجار در ایران رواج یافت. در ادبیات این دست متون، بیشتر سادات مدفون در ایران، امامزادگانی معرفی شدهاند که تحت تعقیب حاکمان و والیان خلیفه اموی یا عباسی، به ایران مهاجرت کرده و به دنبال وقوع نبردهایی میان آنها و امرای تحت فرمان خلیفه، گاه در حین نبرد و گاه پس از واقعه، معمولاً به شهادت رسیدهاند.
هرچند تردیدی نیست که خلفای اموی و عباسی (به ویژه در دوران نخست خلافت خود)، ظلم و ستم فراوانی بر علویان و طالبیان روا داشتهاند، اما گزارشهای اندکی از مهاجرت سادات علوی و طالبی به ناحیه ایران و خراسان، لااقل در دویست سال نخست هجری وجود دارد و این مهاجرتها ـ در این بازه زمانی ـ عمدتاً محدود به شماری از سادات قیامکننده نظیر عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیّار، یحیی بن زید بن امام زینالعابدین (ع) و یحیی بن عبدالله محض است.
منابع انساب سادات، در کنار سایر منابع تاریخی، آگاهیهای فراوانی درباره مهاجرتهای علویان و طالبیان به دست میدهند. در این میان، کتاب منتقلة الطالبیه ابن طباطبا، چنانکه عنوان آن نشان میدهد، جایگاه ویژهای دارد و میتوان آن را مهمترین منبع تاریخی در مطالعه مهاجرتهای سادات به شهرهای مختلف جهان اسلام در چند سده نخست هجری به شمار آورد.
هرچند از سده سوم به بعد سادات علوی و طالبی مهاجرتهای گستردهتری به ایران و خراسان و برخی نواحی دوردست داشتهاند، اما با مطالعه کتاب منتقلة الطالبیه میتوان پی برد، همانطور که برای مثال شهرهایی همچون قم، ری، بلخ و بخارا، و مناطقی همچون طبرستان و دیلم شاهد ورود گسترده سادات بودهاند، بسیاری از شهرهای واقع در حوزه جغرافیایی نزدیک به مرکز خلافت نیز، همچون مصر (قاهره)، دمشق، رمله و حلب، از مقاصد مهم مهاجرت سادات در سدههای سوم و چهارم بودهاند.
نکته قابل تأمل آنکه برخی از این شهرها، در دورهای نسبتاً زودهنگام ـ در مقایسه با ایران ـ مقصد مهاجرت برخی از فرزندان بلافصل ائمه (ع) بودهاند، چنانکه برای مثال، خدیجه دختر امام زینالعابدین (ع) به همراه همسرش محمد بن عمر بن امام علی (ع) در اواخر دوره اموی به دمشق، و اسحاق بن امام جعفر صادق (ع) به همراه همسرش نفیسه بنت حسن بن زید بن امام حسن (ع)، در اواخر سده دوم به مصر مهاجرت کرده بودند.
سادات انگیزههای متعدّدی در مهاجرت به سرزمینهای مختلف داشتهاند و بسیار سادهانگارانه است که مهاجرتهایشان را تنها در عاملی همچون پناه بردن از جور خلفا و سلاطین خلاصه کرد. اگرچه در سده سوم، مهاجرت سادات انقلابی و زیدی مذهب به ایران همچنان ادامه داشته، اما میدانیم عراق، حجاز، مصر و یمن و سرزمینهای دیگر نیز صحنه وقوع قیامهای سادات بوده است و اتفاقاً آنها در حوزههایی همچون مغرب و شمال آفریقا، موفق به تشکیل حکومتهای مقتدری شدند. بنابراین نمیتوان برای ایران، تمایز و ویژگی خاصی در این زمینه قائل شد.
واقعیت آن است که پیشفرض و ذهنیت فوق، ناشی از تذکرهنامههای سادات و بحرالانسابهایی است که پس از دوره ایلخانی و به ویژه در دورههای صفوی و قاجار در ایران رواج یافت. در ادبیات این دست متون، بیشتر سادات مدفون در ایران، امامزادگانی معرفی شدهاند که تحت تعقیب حاکمان و والیان خلیفه اموی یا عباسی، به ایران مهاجرت کرده و به دنبال وقوع نبردهایی میان آنها و امرای تحت فرمان خلیفه، گاه در حین نبرد و گاه پس از واقعه، معمولاً به شهادت رسیدهاند.
شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۱۰
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .