آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱۴۴٫۴۲۹ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۳ نفر
تعداد یادداشت ها : ۱۵۳
بازدید از این یادداشت : ۲۷۶

پر بازدیدترین یادداشت ها :
اسامة بن منقذ (488-584) مشهورترین امیر خاندان بنی‌منقذ، که در سده پنجم و ششم هجری، حاکمان قلعه شیزر (نزدیک شهر حماه در شام) بودند، به شمار می‌آید. ما در این نوشتار به بررسی شواهد مختلف تشیّع اسامة بن منقذ پرداخته‌ایم و برخی از این شواهد را برای تشیع وی ناکافی و نادرست دانسته‌ایم؛ اما یافته‌های جدیدی را نیز ارائه کرده‌ایم که مجموع آنها در کنار یکدیگر می‌تواند قراینی بر تشیع اسامة بن منقذ باشد.
مقدّمه
اسامة بن منقذ (488-584) مشهورترین امیر خاندان بنی‌منقذ به شمار می‌آید. خاندان وی در سده پنجم و ششم هجری، حاکمان قلعه شیزر (نزدیک شهر حماه در شام) بودند. اسامة بن منقذ به علت روحیه جنگاوری و شجاعت خود و مشارکت در حملات نظامی علیه صلیبیان شهرت یافته است و در عین حال با توجه به تألیفات تاریخی و ادبی که از وی به‌جای مانده، او را به عنوان یک مورخ، ادیب و شاعر نیز مطرح ساخته است.
مورخان نام و نسب کامل اسامة بن منقذ را چنین گفته‌اند: ابوالمظفّر مجدالدین اسامة بن مرشد بن علی بن مقلّد بن نصر بن منقذ بن محمد بن منقذ بن نصر کنانی کلبی شیزری، ملقب به مؤید الدوله. او در سال 488ق در قلعه شیزر به دنیا آمد. مدتی در دمشق سکونت نمود و سپس به مصر مهاجرت کرد. پس از چندی به دمشق بازگشت و مدتی فرماندهی حملات متعددی را علیه صلیبیان در فلسطین بر عهده گرفت. سپس به حصن کیفا رفت و چندی در آنجا سکونت گزید؛ تا اینکه صلاح‌الدین ایوبی (حکومت: 565-589) او را به نزد خود در دمشق فراخواند؛ و او که در آن زمان بیش از 80 سال سن داشت، دعوت صلاح‌الدین را اجابت کرد. 1
وفیات الاعیان، ابن خلّکان، ج 1، ص 196؛ الاعلام، خیرالدین الزرکلی، ج 1، ص 291.
تا اینکه در شب 23 رمضان 584ق در دمشق وفات یافت و در دامنه شرقی کوه قاسیون دمشق به خاک سپرده شد. 2
وفیات الاعیان، ج 1، ص 199.

اسامه دارای تألیفات تاریخی و آثار ادبی متعددی بوده است که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های: الاعتبار، المنازل والدیار، لباب الآداب، البدیع فی نقد الشعر، النوم والأحلام، القلاع والحصون، اخبار النساء و نیز دیوان شعر اشاره کرد.
بیشتر اصحاب تراجم و مورخانی که زندگی‌نامه اسامة بن منقذ را بیان کرده‌اند، درباره مذهب وی سکوت ورزیده‌اند و تنها ذهبی از ابن ابی‌طی حلبی نقل کرده است که اسامه مذهب تشیع داشت، اما تقیه می‌کرد و تشیع خود را پنهان می‌نمود. 3
تاریخ الاسلام، شمس‌الدین الذهبی، ج 41 (حوادث ووفیات 581-590)، ص 176.

بر مبنای این نقل قول، در یک سده اخیر نام اسامة بن منقذ به عنوان یک شخصیت شیعه، به کتب تراجم شیعه راه یافته است و از میان نویسندگان این گونه آثار، محمد بن طاهر سماوی، علامه سید محسن امین و آقا بزرگ طهرانی، وی را در شمار اعلام شیعه ذکر کرده و شواهدی بر تشیع وی ارائه کرده‌اند. 4
الطلیعة من شعراء الشیعة، محمد بن طاهر السماوی، ج 1، ص 125؛ اعیان الشیعة، السید محسن الامین العاملی، ج 3، ص 252؛ طبقات اعلام الشیعة، آقا بزرگ الطهرانی، ج 3، ص 8.

ما در این نوشتار به بررسی شواهد مختلف تشیّع اسامة بن منقذ پرداخته‌ایم و برخی از این شواهد را برای تشیع وی ناکافی و نادرست دانسته‌ایم؛ اما یافته‌های جدیدی را نیز ارائه کرده‌ایم که مجموع آنها در کنار یکدیگر می‌تواند قراینی بر تشیع اسامة بن منقذ باشد.

روابط خاندان بنی‌منقذ با امرای شیعه
به جز تصریح ابن ابی‌طیّ مبنی بر تشیع اسامة بن منقذ، در منابع تاریخی اشاره صریحی درباره مذهب دیگر امرا و شخصیت‌های خاندان بنی‌منقذ به چشم نمی‌خورد و مورخان در این باره هیچ سخنی نگفته‌اند. با این حال چند تن از رجال این خاندان، در دو شهر حلب و طرابلس، که در آن زمان از شهرهای شیعه‌نشین بوده است، به دنیا آمده‌اند و برخی از آنها با امرای دو خاندان «بنی‌مرداس» و «بنی‌عمّار» که به تشیّع شهرت داشته‌اند، روابط خوب و حسنه‌ای داشته‌اند.
یکی از نخستین شخصیت‌هایی که از خاندان بنی‌منقذ می‌شناسیم، علی بن منقذ بن نصر کنانی است که در خدمت سیف‌الدوله حمدانی بوده و در یکی از جنگ‌های سیف‌الدوله با رومیان در سال 348ق، به دست رومیان اسیر شد و پس از آن خبری از وی به دست نیامد. 5
زبدة الحلب من تاریخ حلب، ابن العدیم الحلبی، ج 1، ص 127.
شاید بتوان خدمت و حضور این شخص را در دستگاه سیف‌الدوله قرینه‌ای برای تشیع وی در نظر گرفت؛ اما این، یک دلیل قطعی نیست و می‌دانیم همه شخصیت‌هایی که در دربار سیف‌الدوله حاضر بودند و یا با وی همکاری داشتند، لزوماً شیعه نبودند و برخی از آنها مذهب اهل سنت داشته‌اند.
شخصیت‌های شناخته شده بعدی این خاندان، در قرن پنجم هجری، که اوج انتشار تشیع در حلب بوده است، در این شهر می‌زیستند. از جمله آنان می‌توان به مقلّد بن نصر بن منقذ، ملقب به «مخلص الدوله» (درگذشته 450ق) و برادرش ابوالغیث منقذ بن نصر بن منقذ (درگذشته 439ق) اشاره کرد که ابن سنان خفاجی (درگذشته 466ق)، شاعر شیعه مذهب این دوره، پس از مرگ این دو برادر مرثیه‌ای برای هر یک از آنها سرود. 6
برای آگاهی بیشتر، ر.ک: وفیّات الاعیان، ج 5، صص 269-273.

سدیدالملک علی (درگذشته 479 یا 479ق)، فرزند مخلص الدوله مقلّد بن نصر، و جدّ اسامة بن منقذ، اولین امیر قلعه شیزر به شمار می‌آید. او برادر رضاعی محمود بن صالح بن مرداس (درگذشته 466ق) بود و میان این دو دوستی و مودّت برقرار بود. 7
تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر الدمشقی، ج 43، ص 250.
سدیدالملک سال‌ها در طرابلس اقامت نمود و با ابن عمار نیز رابطه دوستی و مودّت داشت. 8
تاریخ مدینة دمشق، ج 43، ص 249.

جانشین سدیدالملک، فرزندش نصر بن علی (درگذشته 491ق) بود و پس از وی، امارت شیزر به برادرش سلطان بن علی (404-543ق) رسید. او در طرابلس به دنیا آمده بود و صحیح بخاری را نزد فقیه حنفی ابوالسمح ابراهیم سماع نمود. 9
تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 369.

مرشد بن علی (460-531ق)، پدر اسامه، در حلب به دنیا آمد و چندین بار به طرابلس تردّد داشت. در احوال وی گفته‌اند که حافظ و قاری قرآن بود و بسیار روزه می‌گرفت و در شعر و ادب عربی ید طولایی داشت و در جنگ‌ها شجاع و سرسخت بود و هفتاد مصحف قرآن به خط خود استنساخ کرد. 10
تاریخ مدینة دمشق، ج 57، صص 215-216.

با توجه به اشاره مورخان مبنی بر تولد برخی از امرای خاندان «بنی‌منقذ» در حلب و طرابلس و روابط آنان با امرای سه حکومت شیعه مذهب «بنی‌حمدان»، «بنی‌مرداس» و «بنی‌عمار»، شاید بتوان احتمال داد که رجال این خاندان نیز مذهب شیعه داشته‌اند؛ اما همه اینها شواهد کافی و قطعی برای اثبات تشیع آنان نیست و در عین حال نیز با توجه به سکوت مورخان درباره مذهب امرای این خاندان، نمی‌توان به طور قطع از تسنّن «بنی‌منقذ» سخن گفت.

اقوال مورخان درباره مذهب اسامه
همان‌گونه که بیان شد، مهم‌ترین سند موجود درباره تشیع اسامه، سخن ابن ابی‌طی (درگذشته 630ق) مورخ بزرگ شیعه حلب است که از طریق تاریخ ذهبی به دست ما رسیده است. ذهبی در این باره می‌گوید: «وقد ذکره یحیی بن ابی طی فی تاریخ الشیعة فقال: حدّثنی ابی قال: اجتمعتُ به دفعات، وکان امامیاً حَسَن العقیدة، الا انّه کان یداری عن منصبه ویظهر التقیة، وکان فیه خیرٌ وافر، وکان یرفد الشیعة، ویصِل فقراءهم، ویعطی الاشراف.»11
تاریخ الاسلام، ج 41 (حوادث ووفیات 581-590)، ص 176.

ذهبی همچنین در سیر اعلام النبلاء درباره اسامه نوشته است: «... سافر الی مصر، وکان من امرائها الشیعة، ثم فارقها ...». 12
سیر اعلام النبلاء، شمس‌الدین الذهبی، ج 21، ص 166.

ابن عماد حنبلی (درگذشته 1089ق) نیز درباره وی تعبیر «فیه تشیع» را به کار برده است. 13
شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ابن العماد الحنبلی، ج 6، ص 459.


اشعار شیعی منسوب به اسامه
ابن شهرآشوب (درگذشته 588ق) در مناقب خود، اشعاری با مضامین شیعی نقل کرده و از سراینده آن با تعبیر «ابن المقلّد الشیزری أو شرف الدوله» یاد کرده است. 14
عبارت فوق را از سید محسن امین در اعیان الشیعه (ج 3، ص 253) نقل کردیم. اما در چاپ‌های اخیر مناقب ابن شهرآشوب، «الشیزری» به صورت «الشیرازی» نقل شده که اشتباه و تحریف آشکار است. ر.ک: مناقب آل ابی‌طالب، ط المطبعة الحیدریة فی النجف، ج 3، ص 179؛ مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق‌ یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج 4، ص 17.
این اشعار به شرح زیر است:
سلام علی اهل الکساء هداتی / ومن طاب محیای بهم ومماتی
بنی البیت والرکن المخلق من / بنی النسک والتقدیس والصلوات
بنی الرشد والتوحید والصدق والهدی / بنی البر والمعروف والصدقات
بهم محص الرحمان عظم جرائمی / وضاعف لی فی حبهم حسناتی
ولولا هم لم یزک لی عمل ولا / تقبل صومی خالقی وصلاتی
محبّتهم لی حجة وولاؤهم / ألاقی به الرحمان عند وفاتی
سید محسن امین اظهار نظر کرده است که ظاهراً مقصود ابن شهرآشوب از «ابن مقلّد»، همان اسامة بن منقذ است که با انتساب به جدّ خود مقلد، به این نام شناخته شده؛ و بنابراین این اشعار را از آنِ اسامة بن منقذ دانسته است. 15
اعیان الشیعة، ج 3، ص 253.

آقا بزرگ طهرانی نیز گویا با عنایت به سخن سید محسن امین، درباره اسامة بن منقذ گفته است: «یظهر من بعض أشعاره تشیعه». 16
الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقا بزرگ الطهرانی، ج 9، ص 70.

درباره اظهار نظر فوق باید گفت که گرچه تعبیر «ابن مقلّد شیزری» شاهد محکمی است بر انتساب این اشعار به یکی از شخصیت‌های خاندان بنی‌منقذ، اما به نظر می‌رسد که مرحوم سید محسن امین در انتساب این اشعار به اسامة بن منقذ دچار اشتباه شده است. زیرا ابن شهرآشوب لقب شاعر را شرف‌الدوله ذکر کرده، حال آنکه اسامة بن منقذ ملقب به مؤیدالدوله بوده و هیچ یک از مورخان و اصحاب تراجم، او را با لقب شرف‌الدوله یاد نکرده‌اند. اما با توجه به اینکه ابن شهرآشوب معاصر اسامة بن منقذ و دیگر شخصیت‌های خاندان بنی‌منقذ بوده، این احتمال که اشعار فوق را به اشتباه به یکی از شخصیت‌های این خاندان نسبت داده باشد، بعید به نظر می‌رسد.
از سوی دیگر ما در میان خاندان بنی‌منقذ، شخصیت دیگری را سراغ داریم که ملقب به شرف‌الدوله بود؛ و او «اسماعیل بن سلطان بن علی بن مقلّد» پسر عموی اسامة بن منقذ است که پدرش سلطان بن علی، مدتی حاکم و امیر قلعه شیزر بود. البته در بیشتر منابع تاریخی زندگی‌نامه وی ارائه نشده است. اما به طور قطع او همانند اسامة بن منقذ شعر می‌سرود و برخی اشعار وی در تعدادی از منابع به طور پراکنده نقل شده است. از جمله ابن عساکر در تاریخ خود قصیده‌ای طولانی از وی، در مدح دمشق و فضایل آن آورده است. 17
تاریخ مدینة دمشق، ج 2، صص 401-406.
البته شاید از برخی ابیات وی در این قصیده، از جمله سه بیت زیر، تسنّن وی استنتاج شود: 18
تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 406.

نعم الجلیس فإن غدا فی خلوةٍ / فکأنه فیها یجالس محفِلا
مقت الروافض والخوارج وانثنی / یحبو القرابة والصحابة بالولا
متمسّکاً بالسنّة البیضاء قد / اضحی لها متقبّلاً متقبلا
اما اگر بپذیریم مقصود ابن شهرآشوب از «ابن مقلّد شیزری» همین شاعر است، باید ابیات فوق را به حساب توریه یا تقیه وی بگذاریم. مگر آنکه وجود حرف «یا» در میان دو عبارت «ابن مقلّد شیزری» و «شرف‌الدوله» را چنین توجیه کنیم که ابن شهرآشوب در انتساب این اشعار به دو شاعر مختلف تردید داشته است. به هر حال در این باره با قاطعیت نمی‌توان سخن گفت و بابِ هر گونه تأویل و تفسیری باز است.
ابن شهرآشوب همچنین در مناقب خود، اشعار دیگری را از شاعری به نام «شرف‌الدوله» ـ بدون هیچ اضافه دیگری ـ نقل کرده که به شرح زیر است: 19
مناقب آل ابی‌طالب، ط المطبعة الحیدریة فی النجف، ج 2، صص 270-271؛ مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق‌ یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج 3، ص 89.

اذا افترقت فی الدین سبعون فرقة / ونیف علی ما جاء فی سالف النقل
أفی الفرقة الهلاک آل محمد / ام الفرقة اللاتی نجت منهم قل لی
اذا کان مولی القوم منهم فإننی / رضیت بهم لا زال فی ظلهم ظلی
فخلّ علیاً لی اماماً وآله / وأنتم من الباقین فی اوسع الحلّ
اما این ابیات تا حدود زیادی شبیه ابیاتی منسوب به شافعی است که در یک قصیده لامیه سروده است. 20
این اشعار چنین است:
اذا افترقت فی الدین سبعون فرقةً / ونیفاً کما قد صحَّ فی محکم النقل
ولم یک ناج منهم غیر فرقة / فقل لی بها یا ذا الرجاحة والعقل
أفی فرق الهلاک آل محمّد / أم الفرقة اللاتی نجت منهم قل لی
فإن قلتَ فی الناجین فالقول واحد / وإن قلت فی الهُلاَّک حفت عن العدل
اذا کان مولى القوم منهم فاننی / رضیت بهم ما زال فی طلهم طلّی
فخلِّ علیاً لی إماماً ونسله / وأنت من الباقین فی سائر الحلِّ

همچنین ابن شهرآشوب دوبیتی زیر را از شخصی به نام «اسامه» نقل کرده است که قاعدتاً الزامی در انتساب آن به اسامة بن منقذ وجود ندارد: 21
مناقب آل ابی‌طالب، ط المطبعة الحیدریة فی النجف، ج 3، ص 475؛ تحقیق‌ یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج 4، ص 396.

امکم فاطمة / وجدکم محمد
وحیدر ابوکم / طبتم وطاب المولد
با این حال مرحوم سماوی این دو بیت را در ادامه سه بیت دیگر آورده و آنها را به اسامة بن منقذ منتسب ساخته است؛ اما متأسفانه به منبع خود اشاره نکرده و نگارنده این سطور نیز در هیچ منبع دیگری موفق به یافتن این اشعار نشده است. همین ابیات را سید محسن امین به نقل از سماوی در ذیل زندگی‌نامه اسامة بن منقذ، به عنوان شواهدی بر تشیع وی ذکر کرده است. 22
الطلیعة من شعراء الشیعة، ج 1، صص 125-126؛ اعیان الشیعة، ج 3، ص 253.
ابیات مورد نظر به شرح زیر است:
یا حجج الله التی / لا تستطاع تجحد
أنتم لنا لبانة / فی قصدنا ومقصد
وعنکم لا صدر / ودونکم لا مورد
امکم فاطمة / وجدکم محمد
وحیدر ابوکم / طبتم وطاب المولد
در رابطه با اشعار شیعی منسوب به اسامة بن منقذ، باید توجه داشت که دیوان وی تاکنون دو بار، یک بار به تصحیح احمد احمد بدوی و حامد عبدالمجید، از روی یک نسخه خطی مورخ 688ق (چاپ نخست از سوی «المطبعة الامیریة» در قاهره در سال 1953م و چاپ دوم از سوی انتشارات «عالم الکتب» در بیروت در 1403ق / 1983م) و بار دوم نیز از سوی «دار صادر» در بیروت در 1996م منتشر شده است.
همچنین محمد عدنان قیطاز ابیات دیگری از اسامة بن منقذ را که در چاپ‌های قبلی دیوان وی وجود نداشته، از منابع تاریخی گردآوری کرده و در کتابی با عنوان «اسامة بن منقذ والجدید من آثاره وأشعاره» (چاپ وزارت فرهنگ سوریه در سال 1998م) منتشر کرده است.
در ضمن، نسخه خطی نفیس و کهنی از دیوان وی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 322ط نگهداری می‌شود که قدمت آن از قرن ششم هجری است و در زمان حیات شاعر کتابت شده است. 23
درباره این نسخه، بنگرید: فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (کتابهای اهدایی سید محمد صادق طباطبایی)، سید محمد طباطبایی بهبهانی ‌(منصور)، صص 223-224.

با این حال، هیچ یک از ابیاتی که ابن شهرآشوب به ابن مقلّد شیزری و یا شرف‌الدوله، و سماوی به اسامة بن منقذ نسبت داده‌اند، در چاپ‌های مختلف دیوان وی و همچنین نسخه خطی مجلس به چشم نمی‌خورد.

روابط اسامه با شخصیت‌های شیعه
با اینکه در بالا نشان دادیم اشعار شیعی منسوب به اسامه می‌تواند از آنِ شخصیت دیگری باشد، اما در اینجا قرینه دیگری را بر تشیع اسامة بن منقذ ارائه می‌کنیم که از دید نویسندگان متأخر شیعه پنهان مانده است.
ابن حجر عسقلانی از شخصی به نام «ابوجعفر حسین بن تولیا الترکی» (م 520ق) نام برده و به نقل از کتاب رجال شیعه ابن ابی‌طی، درباره وی نوشته است: «الحسین بن تولیا الترکی، ابو جعفر، ذکره ابن ابی طی فی رجال الشیعة وقال: سکن شیزر وانقطع الی امرائها، وهو الذی علّم اسامة بن منقذ وغیره، ومات سنة عشرین وخمس مئة». 24
لسان المیزان، ابن حجر العسقلانی، ج‌ 3، ص 152.

عبارت «انقطع الی امرائها» به وضوح دلالت دارد بر اینکه نامبرده بساط امرای بنی‌منقذ را مکان مناسبی برای سپری کردن مدت قابل توجهی از عمر خود یافته است. همچنین جملات فوق نشان می‌دهد که او در شیزر اسامة بن منقذ و دیگران را آموزش داده است. در این صورت می‌توانیم بر اساس دو فرض مرتبط با مذهب بنی‌منقذ، دو احتمال را دربارة نوع آموزش وی مطرح کنیم: اگر فرض را بر تشیع عموم خاندان بنی‌منقذ بگیریم، حسین بن تولیا می‌توانسته است یک معلم و مؤدب عمومی باشد. اما اگر فرض را تنها بر تشیع شخص اسامه ـ و نه دیگر رجال خاندان وی ـ بگیریم، می‌توانیم این احتمال را مطرح کنیم که حسین بن تولیا در تشیع اسامه نقش داشته است.
گفتنی است علامه سید محسن امین از حسین بن تولیا در اعیان الشیعه نام برده و سخن ابن حجر را درباره وی نقل کرده است. اما عبارتی که از لسان المیزان نقل کرده، چنین است: «فی لسان المیزان: ذکره ابن ابی طی فی رجال الشیعة وقال: سکن شیراز وانقطع الی امرائها وأنه الذی علّم اسامة بن معبد وغیره ومات سنة 620». 25
اعیان الشیعة، ج 5، ص 463.

با مقایسه این نقل قول با عبارت موجود در چاپ جدید و تصحیح شده لسان المیزان، مشخص می‌شود که سید محسن امین نسخه یا چاپ مغلوطی از کتاب ابن حجر را در اختیار داشته که در آن نام «شیزر» به «شیراز» و نام اسامة بن منقذ به اسامة بن معبد و سال وفات وی از 520 به 620 تحریف شده است. برای همین او به ارتباط حسین بن تولیا با اسامه پی نبرده و در بیان ادله تشیع وی، به ارتباط این دو با یکدیگر اشاره نکرده است.
در زمینه روابط اسامه با رجال شیعه، می‌توان به رابطه وی با اشرف بن اعزّ حسنی رملی نسّابه، معروف به «تاج العُلی» (درگذشته 610ق) اشاره کرد که به گفته ابن عدیم، نزد اسامة بن منقذ سماع حدیث نموده است. 26
بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج 4، ص 1876.
ابن عدیم همچنین مکتوبی از اسامة بن منقذ در اختیار داشته است که اسامه آن را خطاب به برادرش ابوالغیث منقذ بن مرشد و به واسطه تاج العلی، به نزد وی در شهر «آمِد» فرستاده و او این مکتوب را در اختیار بهاءالدین ابن خشّاب (از رجال خاندان شیعه مذهب بنی‌خشّاب) قرار داده است. اسامه در این مکتوب، مناقب و فضایل تاج العُلی را برای برادرش یادآور شده و از وی خواسته است که نسبت به تاج العلی تکریم و احترام نماید. 27
بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج 4، ص 1877. متن این مکتوب چنانچه ابن عدیم نقل کرده، چنین است: «ینهی عبدک أنه اجتمع بالأمیر السیّد الأجل الأوحد العالم علاءالدین أبی العزّ الأشرف بن الأعزّ الحسنی، أدام الله علوّه، فرأی آذی بحر لجمیع العلوم، زاخر، مضاف إلی النسب الشریف الفاخر، جلیسه منه بین روضة وغدیر، وأدب بارع، وفضل غزیر، قد احتوی علی فنون الأدب، وأحکم معرفة السیر والنسب، وما أصف لک یا مولای فضله غیر أننی والله ما رأیت مثله، وما أنت یا مولای جعلت فداءک ممن ینبّه علی فضیلة، ولا یُحثّ علی مکرمة، فاصرف همّتک الی ما تلقاه به من الإکرام والتبجیل لفضل علمه الغزیر وشرفه الأصیل.»


نام اسامه در یک اجازه روایی شیعی
نکتة دیگر در خصوص ارتباط اسامه با علمای شیعه معاصر خود، اجازه روایی وی به ابوالقاسم عبدالله بن علی ابن زهره حلبی ـ برادر فقیه مشهور شیعه ابوالمکارم ابن زهره حلبی ـ برای روایت کتاب چهل حدیث ابوهدبه است. در ضمن اجازه کبیره سید محمد بن حسین بن محمد بن ابی‌الرضا علوی به شمس‌الدین محمد بن جمال‌الدین احمد بن ابی‌المعالی علوی ـ از شیوخ شهید اول ـ آمده است 28
این اجازه در انتهای مجموعه خطی نفیس و کهنی مورخ 730ق، که به شماره 6248 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود، کتابت شده است (ر.ک: فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، محمدتقی دانش‌پژوه، ج 16، ص 226). علامه مجلسی نیز متن کامل آن را در «کتاب الاجازاتِ» بحار الانوار (ج 104، صص 152-169) نقل کرده است.
و بخشی از آن که مربوط به اجازه روایت کتاب ابوهدبه است، به شرح زیر است:
«والأحادیث الأربعون، عن إبراهیم بن هدبة، عن السید المذکور، عن والده أبی القاسم عبد الله بن زهرة، عن الأمیر أبی المظفّر مرشد بن علی بن منقد، عن أبی الحسن علی بن سالم السنبسی، عن الشیخ أبی صالح محمد بن المهذّب، عن جده أبی الحسین علی بن المهذب، عن جده أبی صامد محمد بن همام، عن محمد بن سلیمان 29
در لباب الآدابِ اسامة بن منقذ، نام وی «محمد بن سلیم» ذکر شده است.
القرشی، عن إبراهیم بن هدبة». 30
بحار الانوار، ج 104، ص 167. این متن بر اساس نسخه خطی همین اجازه، تصحیح گردید.

گرچه در سند اجازه فوق از مرشد بن علی (پدر اسامة بن منقذ) نام برده شده؛ اما با توجه به قرائن تاریخی متعدد، آشکار است که در این سند نام اسامة بن منقذ افتاده است و در واقع نام وی را باید جایگزین نام پدرش کرد. زیرا افزون بر اینکه کنیه اسامه به اجماع منابع ابوالمظفّر و کنیه پدرش ابوسلامه بوده است 31
بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج 2، ص 1359.
، ابن عدیم در میان کسانی که از اسامه روایت کرده‌اند، از شریف ابوالقاسم عبدالله بن علی بن زهره یاد کرده 32
همانجا.
و ذهبی نیز ضمن ترجمه اسامه نوشته است که در سال 499ق نسخه ابوهدبه را از علی بن سالم سنبسی شنیده است 33
تاریخ الاسلام، ج 41 (حوادث ووفیات 581-590)، ص 176؛ سیر اعلام النبلاء، ج 21، ص 165.
و خود اسامه در کتاب خود لباب الآداب حدیثی از کتاب ابوهدبه را مطابق سند اجازه فوق ذکر کرده است 34
اسامة بن منقذ، لباب الآداب، صص 1-2.
و مورخان دیگر نیز احادیثی از همان کتاب را از طریق روایی اسامة بن منقذ از علی بن سالم سنبسی نقل کرده‌اند. 35
ابن عدیم احادیثی از این کتاب را از هشت تن از شیوخ روایت خود (به جز عبدالله بن زهره) از اسامة بن منقذ و دیگران نقل کرده است. ر.ک: موارد ابن عساکر فی تاریخ دمشق، طلال سعود‌ الدعجانی، ج 2، صص 859-860.

ضمن آنکه از نظر تاریخی امکان ارتباط عبدالله بن زهره با مرشد بن علی وجود ندارد. زیرا ابن زهره در سال درگذشت پدر اسامه یعنی 531 به دنیا آمده و در 580 از دنیا رفته و بنابراین معاصر خود اسامه و حتی از نظر سنی سال‌ها از وی کوچک‌تر است.

تألیفات اسامه
اسامة بن منقذ تألیفات متعددی داشته است که برخی از آنها تصحیح و منتشر شده و برخی هنوز به صورت خطی باقی مانده است. تعدادی از این آثار نیز مفقود گشته و یا نسخه‌ای از آن شناسایی نشده است. مورخان تعداد آثار اسامه را به اختلاف ذکر کرده‌اند و مقریزی بیشترین تعداد یعنی 34 اثر را برای وی نام برده است. 36
المقفی الکبیر، تقی‌الدین المقریزی، ج 2، صص 48-49.

قیطاز آثاری را که تا کنون به نام اسامة بن منقذ منتشر شده، به شرح زیر برشمرده است: دیوان اشعار، الاعتبار، العصا، المنازل والدیار، لباب الآداب، البدیع فی نقد الشعر، و همچنین دو رساله با عنوان: مختصر مناقب عمر بن الخطاب و مختصر مناقب عمر بن عبدالعزیز. 37
اسامة بن منقذ والجدید من آثاره وأشعاره، محمد عدنان قیطاز، ص 36.
البته باید توجه داشت که مقریزی و دیگر مورخان، از دو رساله اخیر در فهرست آثار اسامه یاد نکرده‌اند. 38
همان، ص 55.
اما او تألیف دیگری به نام «فضائل الخلفاء الراشدین» داشته 39
المقفی الکبیر، ص 48.
که خود در یکی از آثارش به آن اشاره کرده است. 40
لباب الآداب، ص 173.
شاید دو رساله فوق‌الذکر بخش‌هایی از همین کتاب اخیر باشد که ناسخان به صورت رساله جداگانه‌ای در آورده‌اند. حسن عباس پژوهشگر مصری ابراز عقیده نموده است که نگارش رساله مختصر مناقب عمر بن خطاب، نه اینکه دلیلی بر عدم تشیع اسامه باشد، بلکه می‌تواند نشانه‌ای بر حسن عقیده وی (!) و یا بر مبنای سخن ابن ابی‌طی، از روی تقیه باشد. 41
اسامة بن منقذ والجدید من آثاره وأشعاره، ص 53 (به نقل از حسن عباس در کتاب اسامة بن منقذ).

به‌هر حال، همان‌گونه که آقای مصطفی صادقی کاشانی نیز اشاره کرده است، اسامه در آثار و تألیفات خود از خلفا و صحابه هچون اهل سنت نام برده و به نظر می‌رسد آثار خود را به روش آنان نگاشته است و این مسئله را باید به حساب تقیه او گذاشت. 42
دولتمردان شیعه در دستگاه خلافت عباسی، مصطفی صادقی کاشانی، ص 179.
اما این ادعای ایشان که در آثار اسامه درباره ائمه (ع) مطلبی دیده نمی‌شود، ادعای درستی نیست و به عنوان مثال، او در کتاب لباب الآداب، سخنان و کلمات قصار متعددی را از تعدادی از ائمه (ع)، از جمله امیرالمؤمنین (ع) 43
لباب الآداب، ص 11، 25، 38، 123 و 222.
، امام حسن مجتبی (ع) 44
همان، ص 84 و 125.
، امام محمد باقر (ع) 45
همان، ص 12 و 347.
نقل کرده است. در همین کتاب صفات شجاعت و جنگاوری امام علی (ع) را ستوده و سابقه و برتری آن حضرت را در غزوات پیامبر (ص) متذکر شده 46
همان، ص 173.
و در جای دیگری، سخن محمد حنفیه را در رثای امام حسن (ع) پس از وفات ایشان نقل کرده است. 47
همان، صص 336-337.

او همچنین در کتاب المنازل والدیار حدیث کساء را روایت کرده است 48
المنازل والدیار، اسامة بن منقذ، ص 68.
و در فصل دوم کتاب الاعتبار خود، داستان شفای معجزه‌آسای یک مرد فلج را به دست امام علی (ع) در موصل در سال 568ق 49
الاعتبار، اسامة بن منقذ، صص 177-178.
، و نیز شفای خادم مسجد منسوب به امیرالمؤمنین (ع) در صندودیا (نزدیک انبار) را به دست آن حضرت (ع) در نیمه سده ششم هجری روایت کرده است. 50
همان، صص 173-174.


منتشر شده در: جشن‌نامه آیت‌الله رضا استادی (به کوشش رسول جعفریان).


کتابشناسی
1. اسامة بن منقذ والجدید من آثاره وأشعاره، محمد عدنان قیطاز، دمشق: وزارة الثقافة، 1998م.
2. الاعتبار، اسامة بن منقذ، تحریر: فیلیب حتی، القاهرة: مکتبة الثقافة الدینیة.
3. الاعلام، خیر الدین الزرکلی، ط 15، بیروت: دار العلم للملایین، 2002م.
4. اعیان الشیعة، السید محسن الامین العاملی، تحقیق: حسن الامین، بیروت: دار التعارف، 1406ق / 1986م.
5. بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت: مؤسسة الوفاء، ط 2، 1403ق / 1983م.
6. بغیة الطلب فی تاریخ حلب، کمال‌الدین عمر بن احمد الحلبی (ابن العدیم)، تحقیق: سهیل زکار، دمشق: دار القلم العربی، 1988م.
7. تاریخ الاسلام ووفیّات المشاهیر والأعیان، محمد بن احمد بن عثمان (شمس‌الدین الذهبی)، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دار الکتاب العربی.
8. تاریخ مدینة دمشق، علی بن الحسن (ابن عساکر الدمشقی)، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر، 1415ق / 1995م.
9. دولتمردان شیعه در دستگاه خلافت عباسی، مصطفی صادقی کاشانی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1390.
10. الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقا بزرگ الطهرانی، تهران: مجلس، ط 1، 1373-1374ق / 1953-1955م.
11. زبدة الحلب من تاریخ حلب، کمال‌الدین عمر بن احمد الحلبی (ابن العدیم)، تحقیق: سهیل زکار، دمشق و القاهرة: دار الکتاب العربی، ط 1، 1418ق / 1997م.
12. سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد بن عثمان (شمس‌الدین الذهبی)، بیروت: مؤسسة الرسالة.
13. شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، شهاب الدین عبد الحی بن أحمد الدمشقی (ابن العماد الحنبلی)، تحقیق: محمود الأرناؤوط، بإشراف: عبد القادر الأرناؤوط، دمشق و بیروت: دار ابن کثیر، ط 1، 1406ق / 1986م.
14. طبقات اعلام الشیعة، آقا بزرگ الطهرانی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1430ق / 2009م.
15. الطلیعة من شعراء الشیعة، محمد بن طاهر السماوی، تحقیق: کامل سلمان الجبوری، بیروت: دار المؤرخ العربی.
16. فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (کتابهای اهدایی سید محمد صادق طباطبایی)، سید محمد طباطبایی بهبهانی ‌(منصور)، با نظارت و مقدمه: عبدالحسین حائری، تهران: کتابخانه، ‌موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ 1، 1381.
17. فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، محمدتقی دانش‌پژوه، تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، (ج 16)، 1357.
18. لباب الآداب، اسامة بن منقذ، تحقیق: احمد محمد شاکر، القاهرة: مکتبة السنة، 1987.
19. لسان المیزان، احمد بن علی (ابن حجر العسقلانی)، تحقیق: عبدالفتاح ابوغدّة، بیروت: دار البشائر الاسلامیة، ط 1، 1423ق / 2002م.
20. المقفی الکبیر، احمد بن علی (تقی‌الدین المقریزی)، تحقیق: محمد الیعلاوی، بیروت: دار الغرب الاسلامی، ط 1، 1411ق / 1991م.
21. المنازل والدیار، اسامة بن منقذ، تحقیق: مصطفی حجازی.
22. مناقب آل ابی‌طالب، محمد بن علی المازندرانی (ابن شهرآشوب)، النجف: المطبعة الحیدریة.
23. مناقب آل ابی‌طالب، محمد بن علی المازندرانی (ابن شهرآشوب)، تحقیق: یوسف البقاعی، بیروت: دار الاضواء، ط 2، 1412ق / 1991م.
24. موارد ابن عساکر فی تاریخ دمشق، طلال سعود‌ الدعجانی، المدینة المنورة: الجامعة الإسلامیة، ط 1، 1425ق / 2004م.

  • وفیات الاعیان، ابن خلّکان، ج 1، ص 196؛ الاعلام، خیرالدین الزرکلی، ج 1، ص 291.
  • وفیات الاعیان، ج 1، ص 199.
  • تاریخ الاسلام، شمس‌الدین الذهبی، ج 41 (حوادث ووفیات 581-590)، ص 176.
  • الطلیعة من شعراء الشیعة، محمد بن طاهر السماوی، ج 1، ص 125؛ اعیان الشیعة، السید محسن الامین العاملی، ج 3، ص 252؛ طبقات اعلام الشیعة، آقا بزرگ الطهرانی، ج 3، ص 8.
  • زبدة الحلب من تاریخ حلب، ابن العدیم الحلبی، ج 1، ص 127.
  • برای آگاهی بیشتر، ر.ک: وفیّات الاعیان، ج 5، صص 269-273.
  • تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر الدمشقی، ج 43، ص 250.
  • تاریخ مدینة دمشق، ج 43، ص 249.
  • تاریخ مدینة دمشق، ج 21، ص 369.
  • تاریخ مدینة دمشق، ج 57، صص 215-216.
  • تاریخ الاسلام، ج 41 (حوادث ووفیات 581-590)، ص 176.
  • سیر اعلام النبلاء، شمس‌الدین الذهبی، ج 21، ص 166.
  • شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ابن العماد الحنبلی، ج 6، ص 459.
  • عبارت فوق را از سید محسن امین در اعیان الشیعه (ج 3، ص 253) نقل کردیم. اما در چاپ‌های اخیر مناقب ابن شهرآشوب، «الشیزری» به صورت «الشیرازی» نقل شده که اشتباه و تحریف آشکار است. ر.ک: مناقب آل ابی‌طالب، ط المطبعة الحیدریة فی النجف، ج 3، ص 179؛ مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق‌ یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج 4، ص 17.
  • اعیان الشیعة، ج 3، ص 253.
  • الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقا بزرگ الطهرانی، ج 9، ص 70.
  • تاریخ مدینة دمشق، ج 2، صص 401-406.
  • تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 406.
  • مناقب آل ابی‌طالب، ط المطبعة الحیدریة فی النجف، ج 2، صص 270-271؛ مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق‌ یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج 3، ص 89.
  • این اشعار چنین است:
    اذا افترقت فی الدین سبعون فرقةً / ونیفاً کما قد صحَّ فی محکم النقل
    ولم یک ناج منهم غیر فرقة / فقل لی بها یا ذا الرجاحة والعقل
    أفی فرق الهلاک آل محمّد / أم الفرقة اللاتی نجت منهم قل لی
    فإن قلتَ فی الناجین فالقول واحد / وإن قلت فی الهُلاَّک حفت عن العدل
    اذا کان مولى القوم منهم فاننی / رضیت بهم ما زال فی طلهم طلّی
    فخلِّ علیاً لی إماماً ونسله / وأنت من الباقین فی سائر الحلِّ
  • مناقب آل ابی‌طالب، ط المطبعة الحیدریة فی النجف، ج 3، ص 475؛ تحقیق‌ یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج 4، ص 396.
  • الطلیعة من شعراء الشیعة، ج 1، صص 125-126؛ اعیان الشیعة، ج 3، ص 253.
  • درباره این نسخه، بنگرید: فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی (کتابهای اهدایی سید محمد صادق طباطبایی)، سید محمد طباطبایی بهبهانی ‌(منصور)، صص 223-224.
  • لسان المیزان، ابن حجر العسقلانی، ج‌ 3، ص 152.
  • اعیان الشیعة، ج 5، ص 463.
  • بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج 4، ص 1876.
  • بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج 4، ص 1877. متن این مکتوب چنانچه ابن عدیم نقل کرده، چنین است: «ینهی عبدک أنه اجتمع بالأمیر السیّد الأجل الأوحد العالم علاءالدین أبی العزّ الأشرف بن الأعزّ الحسنی، أدام الله علوّه، فرأی آذی بحر لجمیع العلوم، زاخر، مضاف إلی النسب الشریف الفاخر، جلیسه منه بین روضة وغدیر، وأدب بارع، وفضل غزیر، قد احتوی علی فنون الأدب، وأحکم معرفة السیر والنسب، وما أصف لک یا مولای فضله غیر أننی والله ما رأیت مثله، وما أنت یا مولای جعلت فداءک ممن ینبّه علی فضیلة، ولا یُحثّ علی مکرمة، فاصرف همّتک الی ما تلقاه به من الإکرام والتبجیل لفضل علمه الغزیر وشرفه الأصیل.»
  • این اجازه در انتهای مجموعه خطی نفیس و کهنی مورخ 730ق، که به شماره 6248 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود، کتابت شده است (ر.ک: فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، محمدتقی دانش‌پژوه، ج 16، ص 226). علامه مجلسی نیز متن کامل آن را در «کتاب الاجازاتِ» بحار الانوار (ج 104، صص 152-169) نقل کرده است.
  • در لباب الآدابِ اسامة بن منقذ، نام وی «محمد بن سلیم» ذکر شده است.
  • بحار الانوار، ج 104، ص 167. این متن بر اساس نسخه خطی همین اجازه، تصحیح گردید.
  • بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج 2، ص 1359.
  • همانجا.
  • تاریخ الاسلام، ج 41 (حوادث ووفیات 581-590)، ص 176؛ سیر اعلام النبلاء، ج 21، ص 165.
  • اسامة بن منقذ، لباب الآداب، صص 1-2.
  • ابن عدیم احادیثی از این کتاب را از هشت تن از شیوخ روایت خود (به جز عبدالله بن زهره) از اسامة بن منقذ و دیگران نقل کرده است. ر.ک: موارد ابن عساکر فی تاریخ دمشق، طلال سعود‌ الدعجانی، ج 2، صص 859-860.
  • المقفی الکبیر، تقی‌الدین المقریزی، ج 2، صص 48-49.
  • اسامة بن منقذ والجدید من آثاره وأشعاره، محمد عدنان قیطاز، ص 36.
  • همان، ص 55.
  • المقفی الکبیر، ص 48.
  • لباب الآداب، ص 173.
  • اسامة بن منقذ والجدید من آثاره وأشعاره، ص 53 (به نقل از حسن عباس در کتاب اسامة بن منقذ).
  • دولتمردان شیعه در دستگاه خلافت عباسی، مصطفی صادقی کاشانی، ص 179.
  • لباب الآداب، ص 11، 25، 38، 123 و 222.
  • همان، ص 84 و 125.
  • همان، ص 12 و 347.
  • همان، ص 173.
  • همان، صص 336-337.
  • المنازل والدیار، اسامة بن منقذ، ص 68.
  • الاعتبار، اسامة بن منقذ، صص 177-178.
  • همان، صص 173-174.
چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۹:۱۰
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت